جدول جو
جدول جو

معنی عایذ - جستجوی لغت در جدول جو

عایذ
پناه آورنده، نوزاینده (آهو اسب شتر و غیره)
تصویری از عایذ
تصویر عایذ
فرهنگ لغت هوشیار
عایذ
((یِ))
پناه آورنده
تصویری از عایذ
تصویر عایذ
فرهنگ فارسی معین
عایذ
عائذ، پناه آورنده
تصویری از عایذ
تصویر عایذ
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عایذه
تصویر عایذه
مونث عایذ جمع عایذات عوایذ (عوائذ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عایل
تصویر عایل
عائل، نیازمند، درویش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عایق
تصویر عایق
آنچه سر راه کسی یا چیزی واقع می شود، در علم فیزیک ماده ای که برق، حرارت، صدا و مانند آن از آن عبور نمی کند، نارسانا مثلاً عایق صوتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیاذ
تصویر عیاذ
پناه بردن، پناه گرفتن، ملجا، پناه، پناهگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاید
تصویر عاید
بازگشت کننده، بازگردنده، آنچه به کسی بازمی گردد
عاید شدن: به دست آمدن
عاید کردن: حاصل کردن، به دست دادن، رساندن، درآمد داشتن، سود بردن، فایده دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عائذ
تصویر عائذ
پناه آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عایل
تصویر عایل
نیازمند درویش جمع عاله عیل
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه سر راه کسی یا چیزی واقع شود، نارسانا، آنچه جریان برق یا صوت را از خود عبور نمی دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاید
تصویر عاید
عیادت کننده بیمار، بمعنی سود و در آمد هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیاذ
تصویر عیاذ
پناه گرفتن، ملجاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عایل
تصویر عایل
((یِ))
نیازمند، تهی دست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عایق
تصویر عایق
((یِ))
باز دارنده، مانع، جسمی که حرارت یا جریان برق را از خود عبور ندهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاید
تصویر عاید
((یِ))
عیادت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاید
تصویر عاید
((یِ))
عیادت کننده، بازگردانده، آن چه که به کسی بازگردد از پول یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عیاذ
تصویر عیاذ
((عِ یا عَ دَ))
پناه بردن، پناه، پناهگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عائذ
تصویر عائذ
پناه آورنده
فرهنگ فارسی عمید