معنی عایل
عایل
عائل، نیازمند، درویش
تصویر عایل
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با عایل
عایل
عایل
نیازمند درویش جمع عاله عیل
فرهنگ لغت هوشیار
عایل
عایل
نیازمند، تهی دست
فرهنگ فارسی معین
عایل
عایل
رجوع به عائل شود
لغت نامه دهخدا
عایل
عایل
پراولاد، پرعائله، معیل، درویش، محتاج، نیازمند
فرهنگ واژه مترادف متضاد
عقیل
عقیل
خردمند، بزرگوار، عاقل، گرامی، نام برادر علی (ع)، پسر موسی کاظم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
عامل
عامل
کارتار، کارکن، کارگزار، گماشته، انگیزه، کننده
فرهنگ واژه فارسی سره
عالی
عالی
بالنده، برجسته، والا، بلند پایه
فرهنگ واژه فارسی سره
عاقل
عاقل
خردمند، زیرک
فرهنگ واژه فارسی سره
عادل
عادل
دادگر، دادگستر
فرهنگ واژه فارسی سره