معنی عایذ - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با عایذ
عایذ
- عایذ
- کوهی است در جهت قبله و مقابل آن کوه دیگری است پشت به قبله. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
عایذ
- عایذ
- نوزاینده از آهو و اسب و شتر و گوسپند و جز آن. ج، عوذ و عوذان. (ناظم الاطباء). رجوع به عائذ شود
لغت نامه دهخدا
عایق
- عایق
- آنچه سر راه کسی یا چیزی واقع می شود، در علم فیزیک ماده ای که برق، حرارت، صدا و مانند آن از آن عبور نمی کند، نارسانا مثلاً عایق صوتی
فرهنگ فارسی عمید
عاید
- عاید
- بازگشت کننده، بازگردنده، آنچه به کسی بازمی گردد
عاید شدن: به دست آمدن
عاید کردن: حاصل کردن، به دست دادن، رساندن، درآمد داشتن، سود بردن، فایده دادن
فرهنگ فارسی عمید