- ظفرتوز ((ظَ فَ))
- پیروزمند
معنی ظفرتوز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیروزمند فاتح
نگاره، عکس
روشن، روشن کننده
پیر سالخورده و از کار افتاده، بسیار پیر، برای مثال پیر فرتوت گشته بودم سخت / دولت او مرا بکرد جوان (رودکی - ۵۰۹)
فرتوت، پیر سالخورده و از کار افتاده، بسیار پیر
پسوند متصل به واژه به معنای افروزنده مثلاً آتش افروز، انجمن افروز، بستان افروز، جهان افروز، دل افروز، عالم افروز
جدا کرده شده، چیزی که از چیز دیگر بریده و جدا شده باشد
پیر سالخورده و از کار افتاده
بسیار پیر
کنگره دار پخشیده (تحدید حدود شده) چنان دانستم که هر دو را مال یکی است و پخشیده نیست (تاریخ برامکه)، جداسته، جامه دوخته کنگره دار. جدا کرده علی حده شده، جامه حاشیه دار و دوخته، ملکی که سهام مالکان مشترک آن تحدید حدود شده باشد تحدید حدود شده
در کلمات مرکب به معنی افروزنده آید، آتش افروز، جهان افروز، دل افروز
روشنی روشنایی، در کلمات مرکب به معنی فروزنده آید: آتش فروز دلفروز گیتی فروز
فروزیدن، افروزنده، پسوند متصل به واژه به معنای روشن کننده مثلاً گیتی فروز، روشنی، روشنایی