معنی ظفرتوز - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ظفرتوز
ظفرتوز
- ظفرتوز
- صفت است شمشیر و امثال آن را به معنی ظفراندوز
لغت نامه دهخدا
ظفرجوی
- ظفرجوی
- طلبنده و جویندۀ ظفر و پیروزی:
بر شخص ظفرجوی فتد لرزۀ مفلوج
بر لفظ سخنگوی زند لکنت تمتام.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
فرتوت
- فرتوت
- پیر سالخورده و از کار افتاده، بسیار پیر، برای مِثال پیر فرتوت گشته بودم سخت / دولت او مرا بکرد جوان (رودکی - ۵۰۹)
فرهنگ فارسی عمید