- ظاری
- گزنده
معنی ظاری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روان
رویه ای
آکتیو
مدد، اعانه
خدای نیکخواه آفریدگار نیکخواست و بالاخره بمقتضای مبرم اجل گرفتار آمده درمکه شریفه ودیعت حیات بمقتاضی اجل سپرد. بالاخره باستمالت محمد علی خان و غیره بازگشته بخدمت پادشاه آمد. توضیح این کلمه باین صورت در عربی نیامده و اخره بمعنی کندی و بطء است و بالاخره ظاهرا منحوتی است از یکی از دو صورت ذیل: جاء باخره وماعرفته الا باخره اخیرا (اقرب المورد) جاء اخیرا واخرا و اخریا و آخریا وباخره ای آخر کل شی (ذیل اقرب المورد لسان العرب) بهر حال گروهی (بالاخره) را جزو علطهای مشهور شمرده اند (ولی صاحب معیار اللغه در ضمن ضبط اوزان مختلف کلمه بالاخره را نیز ذکر کرده است. بجای این کلمه می توان آخر الامر و مانند آنها را بکار برد. خالق، پروردگار، خدا
ناله و فغان، نالیدن و عجز نمودن
اثر کننده و در رونده به همه اجزای چیزی، سرایت کننده
روان، گذران
بویه فروش، کشتیبان در ترکیب بمعنی داشتن ورزیدن حفظ کردن آید: باغداری قپان داری ترازو داری خانه داری چارواداری علم داری کرسی داری گله داری مرغداری
خریدار، استون درخشگیر، ستیزه گر نام برخی ازرویگردانان (خوارج)
کشتیبان، دکل کشتی
مانند مار کشنده بودن، برای مثال اگر «ماری» و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶)
ماری کردن: هلاک کردن، کشتن، برای مثال اگر ماری و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶)
ماری کردن: هلاک کردن، کشتن،
خالق، آفریدگار، آفریننده، برای مثال دو چشم از پی صنع باری نکوست / ز عیب برادر فروگیر و دوست (سعدی - ۱۷۳)
بارکش
نازک، دقیق،برای مثال رای دانا سر سخن ساری ست / نیک بشنو که این سخن باری ست (عنصری - ۳۶۴)
برای مختصر کردن سخن به کار می رود، خلاصه، القصه، به هرجهت، حداقل، کاش، ای کاش،برای مثال گر چشم خدای بین نداری باری / خورشیدپرست شو نه گوساله پرست (ابوسعیدابوالخیر - ۱۲) ، البته
نازک، دقیق،
برای مختصر کردن سخن به کار می رود، خلاصه، القصه، به هرجهت، حداقل، کاش، ای کاش،
کمک، دوستی، همدمی، همراهی
یاری جستن: کمک خواستن، مدد خواستن، استفاده کردن، یاری خواستن
یاری خواستن: کمک خواستن، مدد خواستن، استفاده کردن
یاری دادن: کمک کردن
یاری رساندن: کمک رساندن
یاری کردن: کمک کردن، توانستن، مدارا کردن، تقویت کردن
یاری جستن: کمک خواستن، مدد خواستن، استفاده کردن، یاری خواستن
یاری خواستن: کمک خواستن، مدد خواستن، استفاده کردن
یاری دادن: کمک کردن
یاری رساندن: کمک رساندن
یاری کردن: کمک کردن، توانستن، مدارا کردن، تقویت کردن
مربوط به ظاهر، نمایان، هویدا، ویژگی کسی که بیشتر به ظاهر امور اهمیت می دهد
مرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه و گرگ تولید می شود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود، داءالکلب، راژ
شار ( عنوان عمومی پادشاهان غرجستان) بودن، کنایه از شاهی، پادشاهی، برای مثال یک بندۀ تو دارد زاین سوی رود شاری / یک چاکر تو دارد زآن سوی گنگ رایی (فرخی - ۳۶۲)
سار
سار
حیوان شکاری و درنده و گوشت خوار مانند شیر، ببر و گرگ، سگ حریص به شکار
ویژگی چیزی که به طور ناگهانی عارض شده است، جاری، مسافر
کسی که زیاد کار می کند یا خوب از عهدۀ کاری برمی آید، کارکن، فعّال
کنایه از مؤثر
اثرگذار مثلاً تیر کاری، زخم کاری
کنایه از جنگ جو، دلیر و جنگاور
کنایه از نیکو، خوب
کنایه از مؤثر
اثرگذار مثلاً تیر کاری، زخم کاری
کنایه از جنگ جو، دلیر و جنگاور
کنایه از نیکو، خوب
روان، رونده، در جریان مثلاً آب جاری
کنایه از رایج
کنونی، فعلی مثلاً ماه جاری
نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر، زن برادر شوهر
کنایه از رایج
کنونی، فعلی مثلاً ماه جاری
نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر، زن برادر شوهر
روان، جاری، سرایت کننده، نفوذ کننده
در پزشکی مرضی که از کسی به کس دیگر برسد، واگیردار
نوعی سار کوچک و خوش آواز با پرهای سیاه و خال های سفید که کمی بزرگ تر از سارهای ملخ خوار است،برای مثال ز بلبل سرود خوش، ز صلصل نوای نغز / ز ساری حدیث خوب، ز قمری خروش زار (فرخی - ۱۴۵)
سار، شاره، شار،
دستار بزرگ و نازک که مردان هندی دور سر می بندند
تکۀ پارچۀ لطیف به عرض یک متر یا بیشتر و به طول شش یا هفت متر که زنان هندی یک سر آن را به کمر می بندند، قسمت پایین آن به شکل دامن از کمر به پایین را می پوشاند و قسمت دیگرش را دور سینه می پیچند و دنبالۀ آن را روی شانه یا روی سر خود می اندازند
در پزشکی مرضی که از کسی به کس دیگر برسد، واگیردار
نوعی سار کوچک و خوش آواز با پرهای سیاه و خال های سفید که کمی بزرگ تر از سارهای ملخ خوار است،
سار، شاره، شار،
دستار بزرگ و نازک که مردان هندی دور سر می بندند
تکۀ پارچۀ لطیف به عرض یک متر یا بیشتر و به طول شش یا هفت متر که زنان هندی یک سر آن را به کمر می بندند، قسمت پایین آن به شکل دامن از کمر به پایین را می پوشاند و قسمت دیگرش را دور سینه می پیچند و دنبالۀ آن را روی شانه یا روی سر خود می اندازند
از ساخته های فارسی گویان زیانرسان سگ شکاری، مرغ شکاری، خونروان: رگی که خون آن بند نیاید
آینده، نا گاه در آینده، نا گاه روی داده عارض، گذرنده غیر مقیم مقابل متوطن
منسوب به ظاهر مقابل باطنی: خوشحالی ظاهری سبب ظاهری، ظاهر بین، قشری خشک. بیرونی نمایی، برون نگر
دایه گرفتن
لخت و برهنه
هنگام ظهر میانه روز. پس گوش انداخته از یاد برده پشتی
خواننده قرآن یا کتاب آسمانی
شخصی که از او کارها آید، مفید، زرنگ
قسمی دستگاه حمل با چرخ که اسب آنرا کشد
هلاک شده