جدول جو
جدول جو

معنی طاری

طاری
ویژگی چیزی که به طور ناگهانی عارض شده است، جاری، مسافر
تصویری از طاری
تصویر طاری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طاری

طاری

طاری
آینده، نا گاه در آینده، نا گاه روی داده عارض، گذرنده غیر مقیم مقابل متوطن
فرهنگ لغت هوشیار

طاری

طاری
آینده، ناگاه در آینده، ناگاه روی داده، عارض، گذرنده غیر مقیم
طاری
فرهنگ فارسی معین

طاری

طاری
درختی است هندی که چون او را زخم کنند آب بسیار از آن تراوش میکند. و از آن خمر و سرکه میسازند و مشهور بشراب طاری است و در افعال و خواص قریب است بشراب مویزی. (تحفۀ حکیم مؤمن). اطواق است و آن خمری است که از آب درختی که به هندی طاری نامند بعمل می آورند و آن را هری گویند و درخت آن به افراط در عظیم آباد و بنگاله هست و در بعضی جاها کمتر است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

طاری

طاری
آینده، عارض، عارضی
متضاد: ذاتی، گزنده، گذرا، غیرمقیم
متضاد: متوطن، روان، جاری، مسافر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

باری

باری
خدای نیکخواه آفریدگار نیکخواست و بالاخره بمقتضای مبرم اجل گرفتار آمده درمکه شریفه ودیعت حیات بمقتاضی اجل سپرد. بالاخره باستمالت محمد علی خان و غیره بازگشته بخدمت پادشاه آمد. توضیح این کلمه باین صورت در عربی نیامده و اخره بمعنی کندی و بطء است و بالاخره ظاهرا منحوتی است از یکی از دو صورت ذیل: جاء باخره وماعرفته الا باخره اخیرا (اقرب المورد) جاء اخیرا واخرا و اخریا و آخریا وباخره ای آخر کل شی (ذیل اقرب المورد لسان العرب) بهر حال گروهی (بالاخره) را جزو علطهای مشهور شمرده اند (ولی صاحب معیار اللغه در ضمن ضبط اوزان مختلف کلمه بالاخره را نیز ذکر کرده است. بجای این کلمه می توان آخر الامر و مانند آنها را بکار برد. خالق، پروردگار، خدا
فرهنگ لغت هوشیار