جدول جو
جدول جو

معنی طوح - جستجوی لغت در جدول جو

طوح
دور و دراز سر گشتگی
تصویری از طوح
تصویر طوح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تطوح
تصویر تطوح
سر گردانی، جهانگردی، بیجایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطوح
تصویر سطوح
جمع سطح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطوح
تصویر سطوح
سطح ها، بام ها، روی چیزی ها، در ریاضیات مساحت ها، میزان ها، جمع واژۀ سطح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سطوح
تصویر سطوح
((سُ))
جمع سطح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوح
تصویر نوح
(پسرانه)
راحت، معرب از عبری، نام پیامبری که به دستور خداوند کشتی بزرگی ساخت و یاران خود را از طوفان نجات داد، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لوح
تصویر لوح
سلم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طوش
تصویر طوش
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار، فرزندگشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طوس
تصویر طوس
(پسرانه)
فرزند نوذر پادشاه پیشدادی ملقب به زرینه کفش، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طول
تصویر طول
درازا، درازنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طوس
تصویر طوس
توس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طور
تصویر طور
سان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طرح
تصویر طرح
نمودار، پیرنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روح
تصویر روح
جان، روان، فروهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوح
تصویر دوح
خیمه مویین: ویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوح
تصویر ذوح
درشت رفتاری، گرد آوردن رمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روح
تصویر روح
جان، نفس، آنچه مایه زندگی نفسهاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوح
تصویر جوح
میراندن، برکندن، هندوانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوح
تصویر شوح
کاج از درختان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوی
تصویر طوی
جشن، شادی
عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، عرس، پیوگانی، زلّه، طو، بیوگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روح
تصویر روح
آسایش، نشاط و سرزندگی، شراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طوق
تصویر طوق
گردن بند، چیزی که گرداگرد چیزی را می گیرد
نخطی حلقه مانند دور گردن برخی پرندگان و حیوانات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوح
تصویر لوح
هر چیز پهن مانند سنگ، چوب، استخوان یا فلز، قطعه ای پهن که در مکتب خانه ها بر آن می نوشتند، تختۀ کشتی
لوح محفوظ: در روایات اسلامی، لوحی در آسمان هفتم که احوال و حوادث گذشته و آینده در آن ثبت است، در فلسفه عقل فعال، عقل اول، نفس کلی، در تصوف از مراتب نورالهی که در مرتبه ای از خلق و آفرینش متجلی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طور
تصویر طور
نوع، گونه
حالت، چگونگی
مرتبه، نوبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوح
تصویر نوح
هفتاد و یکمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۸ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طول
تصویر طول
قدرت، توانگری، فزونی، عطا، احسان
مقابل کوتاهی، درازی
مقابل عرض، درازا، دراز شدن
در ریاضیات هر یک از دو ضلع بزرگ تر مستطیل، امتداد مثلاً در تمام طول خیابان، قدم به قدم گل گذاشته بودند،
طولانی شدن مدت مثلاً در طول این چند سال، پدرت خیلی شکسته شده است
طول جغرافیایی: در علم جغرافیا فاصلۀ زاویه ای بین نصف النهار هر نقطه از نصف النهار مبدا معمولاً گرینویچ
طول دادن: به تاخیر انداختن
طول کشیدن: به درازا کشیدن، ادامه یافتن
طول موج: در علم فیزیک فاصلۀ مابین ماکزیمم های دوموج متوالی، مقدار مسافتی که حرکت ارتعاشی در زمان تناوب خود می پیماید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روح
تصویر روح
جان، روان، مایۀ حیات، امر و فرمان خدا، وحی، جبرئیل
روح اعظم: جبرئیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرح
تصویر طرح
تصویر بدون رنگ، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن، پی ریزی کردن، بنا نهادن، نقشه، مطلب،
در علوم ادبی خلاصۀ حوادث یک داستان،
در علوم سیاسی قانونی که برای مطالعه و تصویب تهیه می شود،
دور انداختن، حذف کردن، ویژگی آنچه به زور و اجبار فروخته شود
طرح افکندن: طرح ریختن، بنیان نهادن، پی افکندن
طرح ریختن: کنایه از برای کاری برنامه ریزی کردن، چیزی را از روی نقشه ساختن، نقشۀ ساختن چیزی را کشیدن
طرح کردن: نقشۀ چیزی یا کاری را کشیدن، مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن، فروختن، دور انداختن، رها کردن، تحقیر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طور
تصویر طور
پنجاه و دومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۹ آیه، کوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوح
تصویر فوح
دمیدن، وزیدن باد، پف کردن و باد کردن در چیزی، روییدن و سر از خاک درآوردن گیاه، طلوع کردن، سر زدن آفتاب، پدیدار گشتن، خروشیدن، خود را پرباد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صوح
تصویر صوح
دیواره در کوهستان، کفانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طروح
تصویر طروح
افکننده، دور دست، خرمای خوشه دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح
تصویر طرح
نقشه کش، نقاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طحو
تصویر طحو
نیک راندن، گرد آوردن شتران، تیز کردن کارد و جز آن، بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلح
تصویر طلح
شکوفه خرما
فرهنگ لغت هوشیار