شکار شکار رانده، پاره کم پهنا از زمین، پاره دراز از پرند، پارچه نمدار که بدان تنور را پاک کنند، تاختن شکار رادن شده، رانده، کاروان شتر، چوبی که بر دوک و قمار نهند و تراشند مانند رنده
شکار شکار رانده، پاره کم پهنا از زمین، پاره دراز از پرند، پارچه نمدار که بدان تنور را پاک کنند، تاختن شکار رادن شده، رانده، کاروان شتر، چوبی که بر دوک و قمار نهند و تراشند مانند رنده
مفرد واژۀ جراید، روزنامه، مجله، جمع جراید، کتاب، صحیفه، دفتر، دفتر ثبت مسائل مالی لشکر و حکومت، برای مثال عرض با جریده به نزدیک شاه / بیامد، بیاورد بی مر سپاه (فردوسی - ۷/۴۹۱) ویژگی شخص یا لشکر جنگی، کارکشته و دلیر، یکه و تنها، برای مثال جریده یکی قاصد تیزگام / فرستاد و دادش به هندو پیام (نظامی5 - ۹۲۰) به تنهایی، با آمادگی
مفردِ واژۀ جراید، روزنامه، مجله، جمع جراید، کتاب، صحیفه، دفتر، دفتر ثبت مسائل مالی لشکر و حکومت، برای مِثال عرض با جریده به نزدیک شاه / بیامد، بیاورد بی مر سپاه (فردوسی - ۷/۴۹۱) ویژگی شخص یا لشکر جنگی، کارکشته و دلیر، یکه و تنها، برای مِثال جریده یکی قاصد تیزگام / فرستاد و دادش به هندو پیام (نظامی5 - ۹۲۰) به تنهایی، با آمادگی
از دیه های قاسان. (تاریخ قم ص 138). از طسوج قاسان. (تاریخ قم ص 114). و اول موضعی که از آن آب باز خوشید. موضع بطریده بود و این بطریده بلندترین مواضع است. پس چون آب بطریده کم شد و زمین او ظاهر گشت بزبان عجم گفتند که پدید آمد. پس از بهر این بطریده نام نهادند. (تاریخ قم ص 75) ، جمع واژۀ باطل: اینان طلبه نیستند بطله اند. (یادداشت مؤلف)
از دیه های قاسان. (تاریخ قم ص 138). از طسوج قاسان. (تاریخ قم ص 114). و اول موضعی که از آن آب باز خوشید. موضع بطریده بود و این بطریده بلندترین مواضع است. پس چون آب بطریده کم شد و زمین او ظاهر گشت بزبان عجم گفتند که پدید آمد. پس از بهر این بطریده نام نهادند. (تاریخ قم ص 75) ، جَمعِ واژۀ باطل: اینان طلبه نیستند بطله اند. (یادداشت مؤلف)