- طریده
- شکار رانده شده، آنچه از شتران یا رمه که دزدیده و رانده شده، تکۀ دراز از حریر و جز آن، تیر، تیری که از چوب گز درست کنند
معنی طریده - جستجوی لغت در جدول جو
- طریده
- شکار شکار رانده، پاره کم پهنا از زمین، پاره دراز از پرند، پارچه نمدار که بدان تنور را پاک کنند، تاختن شکار رادن شده، رانده، کاروان شتر، چوبی که بر دوک و قمار نهند و تراشند مانند رنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسم بریدن، قطع کرده، جدا شده، شکافته شده، زخم شده، مجروح، ختنه شده، مختون، جمع بریدگان
پاره کرده، شکافته چاک کرده
شاخه بی برگ، و بمعنی صحیفه، روزنامه
مروارید ناسفته، زن دوشیزه، مرد نارسیده، زن شرمگین
پرواز کرده، تبخیرشده
پروازکرده، به هوارفته
جداشده، زخم شده، شکافته شده
حالت، کنایه از راه و روش، کنایه از سیرت، مذهب
مؤنث واژۀ فرید، یکتا، بی نظیر، بی مانند، گوهری که در میان گردنبند قرار دارد
مفرد واژۀ جراید، روزنامه، مجله، جمع جراید، کتاب، صحیفه، دفتر، دفتر ثبت مسائل مالی لشکر و حکومت، برای مثال عرض با جریده به نزدیک شاه / بیامد، بیاورد بی مر سپاه (فردوسی - ۷/۴۹۱)
ویژگی شخص یا لشکر جنگی، کارکشته و دلیر، یکه و تنها،برای مثال جریده یکی قاصد تیزگام / فرستاد و دادش به هندو پیام (نظامی5 - ۹۲۰) به تنهایی، با آمادگی
ویژگی شخص یا لشکر جنگی، کارکشته و دلیر، یکه و تنها،
سستی و زمین نرم و سیر و حالت و مذهب
مونث طریف تازه و نو، شگفت، سخن نغز مونث طریف تازه و نو، نادر و غریب، سخن نغز نیکو، جمع طرائف (طرایف)، گیاه که سپید یا انبوه و تمام گوالیده باشد
دزدیدن سرقت کردن
ناوچه تند رو، درفش، کرجی مونث طراد، کشتی تند رو، قایق زورق، علم درفش رایت
بغرش آمده
خود رای و مغرور
پر شده، انباشته
قایق، کرجی، زورق
چراشده، خورده شده
پاره شده، چاک خورده
دوشیزۀ با شرم و حیا
تخلیه شکم کرده