معنی طراده
- طراده
- قایق، کرجی، زورق
واژههای مرتبط با طراده
طراده
- طراده
- ناوچه تند رو، درفش، کرجی مونث طراد، کشتی تند رو، قایق زورق، علم درفش رایت
طراده
- طراده
- مؤنث طراد، کشتی تندرو، قایق، زورق، علم، درفش
طراده
- طراده
- مؤنث طراد. کرجی. بلم. قایق. طراد. لتکا. زورق. قفه، زن بدعمل، رانندۀ کشتی. (مهذب الاسماء) ، علم. و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1712، 1714، 1715، 1786 شود
طراده
- طراده
- زورق، قایق، کشتی تندرو، رایت، درفش، پرچم، علم
اراده
- اراده
- دوست داشتن
اراده
- اراده
- کامش، پشتکار، آهنگ، خواست، یازش
براده
- براده
- خرده های آهن
زراده
- زراده
- زره گری زره سازی
جراده
- جراده
- واحد جراد یک ملخ
