- طراف
- خیمه چرمین، شرف، مجد
معنی طراف - جستجوی لغت در جدول جو
- طراف ((طِ))
- خرگاه ادیم، خیمه چرمین، جمع طرف
- طراف
- چادر و خیمۀ چرمی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نو شدن، تازه گردیدن
اطریفل بنگرید به اطریفل
تازه شدن
پیرامون، کناره ها، سوی ها، گوشه ها، کناره ها، گوشه ها
جمع طرف، کناره ها و گوشه ها
طرف ها، سوها، جهت ها، ناحیه ها، اطراف ها، مقدار ها، مرز ها، جمع واژۀ طرف، طرف ها، چشم ها، سوها، جهتها، بهره ها، فایده ها، کمربندها، جمع واژۀ طرف
مهتر بخشنده، جوانمرد
جمع طرف، کناره ها گوشه ها، پیرامون
پر چونه، پر گفتار
شتابان
تراز
تند رو
سیلی که همه چیز را ببرد
واتگر زبان آور پر چانه حراف از ساخته های فارسی گویان است. پر گوی پر چانه، ناطق زبان آور. توضیح این کلمه در کتب لغت عربی نیامده
بر چینگاه هنگام میوه چینی
برگجوی جویدن برگ خوردن برگ از سوی نوزاد کرم ابریشم و خرفستران
انتساب به اشتغال بعمل خرید و فروش طلا را می رساند، کسی که پول خوب را از بد جدا می کند
نیزۀ کوتاه، حمله کردن
غریب، نادر، شگفت، نو، تازه
گز، درختی کوتاه و بوته مانند با خوشه های گل سفید یا سرخ رنگ و برگ های ریز که از ساقۀ آن گزانگبین گرفته می شود و چوب آن برای سوختن استفاده می شود، نوعی شیرینی که با شیرۀ گز، شکر و سفیدۀ تخم مرغ درست می کنند و لای آن مغز پسته یا بادام می گذارند، واحد اندازه گیری طول برابر با ۱۶ گره، گس، زمخت، پسوند متصل به واژه به معنای گزنده مثلاً غریب گز
چیزهای جالب، شگفت و خوشایند
مال نو، مالی که تازه به دست آمده
طرح کننده، نقشه کش، در هنر نقاشی نقاش
سیل شدیدی که همه چیز را با خود می برد
منجم، غیب گو، کاهن، جادوگر، فال بین، طبیب
کسی که چیزی را برای فروش در کوچه و بازار می گرداند، کاسب دوره گرد، بسیار طواف کننده
صدا و آوازی که از کوفتن و شکستن یا ترکیدن چیزی برمی آید، طراقا
دور کعبه گشتن، گرد چیزی گشتن، پیرامون چیزی گشتن، دور زدن
طواف نسا: از اعمال حج تمتع که پس از سعی میان صفا و مروه انجام می دهند و دو رکعت نماز می خوانند
طواف نسا: از اعمال حج تمتع که پس از سعی میان صفا و مروه انجام می دهند و دو رکعت نماز می خوانند
کسی که شغلش داد و ستد پول یا عوض کردن پولی با پول دیگر است، کسی که پول خوب را از بد جدا می کند، زرشناس، برای مثال صراف سخن باش و سخن بیش مگو / چیزی که نپرسند تو از پیش مگو (سعدی - لغت نامه - صراف)
زرافه، پستانداری نشخوار کننده با گردن و پاهای بلند و دو شاخ کوتاه بر روی پیشانی که بر روی بدنش خال های قهوه ای رنگ دارد، شترگاوپلنگ، اشترگاوپلنگ، اشترگاو
سیاهی شب، لب پری، اسپ نوند