معنی طراف - فرهنگ فارسی معین
معنی طراف
- طراف((طِ))
- خرگاه ادیم، خیمه چرمین، جمع طرف
تصویر طراف
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با طراف
حراف
- حراف
- واتگر زبان آور پر چانه حراف از ساخته های فارسی گویان است. پر گوی پر چانه، ناطق زبان آور. توضیح این کلمه در کتب لغت عربی نیامده
فرهنگ لغت هوشیار