- ضروح
- لگد زدن: اسپ، کمان نیکو سرد بازاری
معنی ضروح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گشاده گام: کسی که گشاد گشاد راه میرود گشاد فراخ
داروی خشک سوده یا کوفته پراکندنی پاشیدنی در چشم و جراحات ذریره جمع ذرورات، نوعی بوی خوش عطر ذریره جمع اذره. کاغنه از جانوران
پشته خرد
بمعنی زخم ها، جمع جرح
شبانگاه رفتن
چرا کردن
جمع شرح، زنده ها گزاره ها (اسم جمع شرح: در شروح متعدد مثنوی چنین آمده
جمع صرح، کوشک ها کاخ های بلند
لازم، واجب، نیاز، حاجت
راحت رساننده، خوشی دهنده
قرح ها، قرحه ها، جمع واژۀ قرح
انواع، نوع ها، صنف ها، شکل ها، صورت ها، گونه ها، جمع نوع
گور، قبر، بی لحد، مغاکی که در میان گور سازند برای مرده
جمع ضرع، پستان ها بزرگ پستان، خوار و فروتن
تیز دهنده گوز زن: مرد تندار
جمع ضرس، دندان ها دندانه ها باران های کم دندان سن، دندانهای آسیا طواحن، جمع اضراس ضروس یا به ضرس قاطع. از روی یقین با کمال اطمینان
بایسته، واجب، لازم
جمع ضرب، گونه ها، روشها، اقسام بسیار زننده
لگد زدن حیوانات
افکننده، دور دست، خرمای خوشه دراز
جمع قرح، زخم ها جمع قرح ریشها زخمها
مروحه: باد بزن خوشی آورنده آسایش دهنده خوشی یافته ظسایش یافته، خوشبوی بادبزن جمع مراوح. راحت داده خوشی داده شده. راحت دهنده خوشی آورنده
قبر، گور، دور قبر، صندوق چوبی یا فلزی مشبک که بر روی قبر می سازند
شرح ها، گشودن ها، وسعت دادن ها، فراخ کردن چیزها، جمع واژۀ شرح
نام بیت المعمور که گفته اند خانه ای است در آسمان مقابل خانۀ کعبه
جان، روان، فروهر
جان، نفس، آنچه مایه زندگی نفسهاست