معنی شروح - فرهنگ فارسی عمید
معنی شروح
- شروح
- شرح ها، گشودن ها، وسعت دادن ها، فراخ کردن چیزها، جمع واژۀ شرح
تصویر شروح
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شروح
شروح
- شروح
- جمع شرح، زنده ها گزاره ها (اسم جمع شرح: در شروح متعدد مثنوی چنین آمده
فرهنگ لغت هوشیار
شروح
- شروح
- ج ِشَرح. (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به شرح شود
لغت نامه دهخدا
ذروح
- ذروح
- داروی خشک سوده یا کوفته پراکندنی پاشیدنی در چشم و جراحات ذریره جمع ذرورات، نوعی بوی خوش عطر ذریره جمع اذره. کاغنه از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار