- ضرع
- رام شدن
فروتنی کردن، فروتنی
پستان حیوانات به ویژه پستان گاو یا گوسفند
معنی ضرع - جستجوی لغت در جدول جو
- ضرع
- پستان: در جانوران ماده، دوشیدنی شیر ده مانند، تاه ریسمان سست ناتوان، خردسال، خواری، فروتن شدن، رام گردیدن زبون، فروتن
- ضرع
- زاری کردن، فروتنی کردن
- ضرع ((ضَ))
- پستان (گاو و گوسفند و مانند آن)، شبرق (گیاه)، دوشیدنی، شیرده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کلان پستان: زن
زاری کردن
زاری کردن، خواری و فروتنی کردن
پستانداران
زره پوست کندن پوست بر گرفتن از گوسپند جامه جنگی که از حلقه های آهنی سازند زره جمع دروع
خلق، سیرت، خو، توانائی، طاقت
دیواره، راستا، راسته
زیان
گمیزش
شیرخودن، مکیدن شیر از پستان مادر
کشت کردن، کاشتن تخم را
هفتن برف دوشاب مفت می خوردیم - هریکی هفت هفت می خوردیم (جامی)
شکافتن، خراعه ضعیف و سست گردیدن
شتابنده به بدی و خشم، پر و مملو
نویه (شاخه نو رسته) شتابان
دین و مذهب راست و آشکار، آئین، کیش
مثل و مانند، مقابل و برابر بیماری تناوبی که با اختلالات و تشنجات همراه است و حس و شناسائی فوراً و کاملاً در آن مفقود میگردد، غش کردن
ریختن موی سر، کچل شدن، کچلی
دهان را در آب فرو بردن و آشامیدن آب
دوری کردن از گناه، پرهیزکاری، پارسایی
در تصوف دوری کردن از شبهات از ترس ارتکاب محرّمات
در تصوف دوری کردن از شبهات از ترس ارتکاب محرّمات
غشای نازک روی استخوان، گیاهی بدبو، عوسج
درختی خوش بو با میوۀ مانند بلوط و شکوفۀ شبیه شکوفۀ سعتر،
اسطوخودوس، گیاهی از خانوادۀ نعنا با برگ های باریک، گل های سفید یا بنفش و تخم های ریز زرد رنگ که مصرف دارویی دارد، لاواند، شاه اسپرم رومی
اسطوخودوس، گیاهی از خانوادۀ نعنا با برگ های باریک، گل های سفید یا بنفش و تخم های ریز زرد رنگ که مصرف دارویی دارد، لاواند، شاه اسپرم رومی
مقابل نفع، گزند، نقصان، زیان، تنگی و بدحالی
ضرر زدن: زیان رساندن
ضرر کردن (کشیدن): زیان دیدن، زیان بردن
ضرر زدن: زیان رساندن
ضرر کردن (کشیدن): زیان دیدن، زیان بردن
نوعی بیماری عصبی که با تشنج، احساس درد، خفگی، سستی در اعضای بدن و حرکات غیرارادی بروز می کند
ضرمه ها، آتش ها، اخگرها، جمع واژۀ ضرمه
زدن، کوبیدن، کتک زدن، در موسیقی ریتم، سکه زدن، در ریاضیات از چهار عمل اصلی حساب، عبارت از تکرار کردن عددی در عدد دیگر برای به دست آوردن عددی که چند برابر آن است. عدد اول را مضروب و عدد دوم را مضروبٌ فیه و نتیجه را حاصل ضرب می گویند مانند ضرب عدد ۵ در ۶ (۳۰ ۶ × ۵) عدد ۵ مضروب و عدد ۶ مضروبٌ فیه و عدد ۳۰ حاصل ضرب است. علامت ضرب × است که آن را ضرب در می گویند، در موسیقی تنبک
ضرب خوردن: صدمه خوردن، آسیب دیدن
ضرب دیدن: صدمه دیدن، آسیب دیدن
ضرب زدن: صدمه زدن، آسیب وارد کردن
ضرب گرفتن: در موسیقی نواختن ضرب، تنبک زدن، نواختن تنبک
ضرب خوردن: صدمه خوردن، آسیب دیدن
ضرب دیدن: صدمه دیدن، آسیب دیدن
ضرب زدن: صدمه زدن، آسیب وارد کردن
ضرب گرفتن: در موسیقی نواختن ضرب، تنبک زدن، نواختن تنبک
دیگی شبیه کدو تنبل در دستگاه تقطیر به همراه، که مایع در آن جوشانده می شد، کوفتن، زدن
قرع وانبیق: دستگاهی برای تقطیر مایعات و گرفتن گلاب، عرق و مانند آن، شامل یک دیگ، لولۀ افقی و لوله ای مارپیچ
قرع وانبیق: دستگاهی برای تقطیر مایعات و گرفتن گلاب، عرق و مانند آن، شامل یک دیگ، لولۀ افقی و لوله ای مارپیچ
کاشتن، زراعت کردن، آنچه کاشته شده، مزروع، کشته
واحد اندازه گیری طول، برابر با ۱۰۴ سانتیمتر، گز، اندازه گرفتن پارچه یا چیز دیگر با ذراع، گز کردن، طاقت و توانایی، سیرت و خو