جدول جو
جدول جو

معنی ضرع

ضرع
(ضَ رَ)
سست و ناتوان. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). ج، ضرع (بصورت واحد) ، و گویند: رجل ضرع و قوم ضرع، مهرٌ ضرع ٌ، اسب کرۀ ناتوان که دویدن نتواند جهت سستی و ناتوانی. (منتهی الارب) ، ریزه و خرد از هر چیزی. (منتهی الارب). چیز خرد، خردسال. (منتخب اللغات). کم سن سست بدن ناتوان ناآزموده کار. (منتهی الارب)
جمع واژۀ ضرع. (منتهی الارب). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا