زاری کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (غیاث اللغات) (آنندراج). زاری نمودن به سوی خدا و عجز و خواری کردن و حاجت خواستن از وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : خود را اندرافکن و به خواهش و تضرع و زاری پیش این کار شو. (تاریخ بیهقی). بسیار تضرع نمودند (ماهیها) . (کلیله و دمنه). آنگه به نوحه باز پس آیید پیش حق بهر بقای شاه تضرع برآورید. خاقانی. چیپال جز به معاودت و مراجعت رسول و تضرع و زاری چاره ای ندید. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 37). رسولان فرستادند و زنهار خواستند و در مصالحه تضرعی تمام پیش گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 207). به وقت حاجت پیرامن آن طوف کرده و تضرع و زاری نموده و معظم آن قوم از خوف لشکر سلطان اوطان بازگذاشته بودند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 415). زان که خواهی کزبلایش واخری جان او را در تضرع آوری. مولوی. دگر بارش بتضرع و زاری بخواند. (گلستان). دست تضرع چه سود بندۀ محتاج را وقت دعا بر خدا وقت کرم در بغل. (گلستان). ، برآمدن سایه و برگردیدن، قریب به پویه دویدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)