ضربه. رجوع به ضربه شود. زخم. یک بار زدن. ج، ضربات: مردی از مسلمانان نامش واصل بن عمرو حمله کرد و روی به خاقان نهاد و او را یک ضربت بزد بر میان خود و خود از سرش بینداخت. (ترجمه طبری بلعمی). بر مگسی خوب نیست ضربت فرهاد. ناصرخسرو. پادشاه کامران آن باشد که بضربت شمشیر آبدار خاک از زادبوم دشمن برآرد. (کلیله و دمنه). - امثال: زدی ضربتی ضربتی نوش کن. - ضربت خوردن از، زخم رسیدن بدو از: ضربت خوردن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب از ابن ملجم مرادی
ضربه. رجوع به ضربه شود. زَخم. یک بار زدن. ج، ضربات: مردی از مسلمانان نامش واصل بن عمرو حمله کرد و روی به خاقان نهاد و او را یک ضربت بزد بر میان خود و خود از سرش بینداخت. (ترجمه طبری بلعمی). بر مگسی خوب نیست ضربت فرهاد. ناصرخسرو. پادشاه کامران آن باشد که بضربت شمشیر آبدار خاک از زادبوم دشمن برآرد. (کلیله و دمنه). - امثال: زدی ضربتی ضربتی نوش کن. - ضربت خوردن از، زخم رسیدن بدو از: ضربت خوردن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب از ابن ملجم مرادی
مقداری از آشامیدنی که به یک بار آشامیده شود، مخلوط عصارۀ میوه و آب که قند یا شکر در آن حل کرده باشند، در پزشکی داروی آشامیدنی حاوی قند شربت الماس: کنایه از شمشیر آبدار، شمشیر تیز شربت حیوان: آب حیات، شربت خضر
مقداری از آشامیدنی که به یک بار آشامیده شود، مخلوط عصارۀ میوه و آب که قند یا شکر در آن حل کرده باشند، در پزشکی داروی آشامیدنی حاوی قند شربت الماس: کنایه از شمشیر آبدار، شمشیر تیز شربت حیوان: آب حیات، شربت خضر
دور شدن، دور شدن از شهر خود، دوری از وطن، جای دور از خانمان که وطن شخص نباشد، برای مثال درشتی کند بر غریبان کسی / که نابوده باشد به غربت بسی (سعدی - ۱۲۵)
دور شدن، دور شدن از شهر خود، دوری از وطن، جای دور از خانمان که وطن شخص نباشد، برای مِثال درشتی کند بر غریبان کسی / که نابوده باشد به غربت بسی (سعدی - ۱۲۵)
یکی از متداولترین و مهمترین سازهای دوره های گذشته تاریخ ایران و عرب. در ساختمان این ساز و جنس چوب واوتار آن دقت فراوان میشده. و آن طنبور مانندی است کاسه بزرگ و دسته کوتاه عود
یکی از متداولترین و مهمترین سازهای دوره های گذشته تاریخ ایران و عرب. در ساختمان این ساز و جنس چوب واوتار آن دقت فراوان میشده. و آن طنبور مانندی است کاسه بزرگ و دسته کوتاه عود
زنشی، پهنکاری: در ساختمان تاک (طاق)، دمگیر: در خنیا انگبینی منسوب به ضرب، نوعی آواز یا آهنگ است که وزن مرتب داشته باشد در قدیم بعضی خوانندگان که ضرب هم می گرفتند و باهنگهای ضربی آشنایی داشتند این نوع آواز را همراه با نواختن ضرب می خواندند باین ترتیب که وزن معینی را در نظر میگرفتند و غزلی را دریک دستگاه میخواندند و گوشه های مهم ردیف را نشان می دادند. وزن آواز ضربی چنانکه هم اکنون معمول است 8، 6 بود. یا آلت ضربی. آلت موسیقی مانند دف و دهل و دو رویه نظیر آنها که بدانها اصول نگاهدارند. یا جلد تیماجی (چرمی) ضربی. جلد تیماجی (چرمی) که منقوش نباشد، یا طاق ضربی. قسمی که از آجرهای به هم پیوسته از پهنا زنند به طوری که قطر اطاق قطر اقصر آجر است
زنشی، پهنکاری: در ساختمان تاک (طاق)، دمگیر: در خنیا انگبینی منسوب به ضرب، نوعی آواز یا آهنگ است که وزن مرتب داشته باشد در قدیم بعضی خوانندگان که ضرب هم می گرفتند و باهنگهای ضربی آشنایی داشتند این نوع آواز را همراه با نواختن ضرب می خواندند باین ترتیب که وزن معینی را در نظر میگرفتند و غزلی را دریک دستگاه میخواندند و گوشه های مهم ردیف را نشان می دادند. وزن آواز ضربی چنانکه هم اکنون معمول است 8، 6 بود. یا آلت ضربی. آلت موسیقی مانند دف و دهل و دو رویه نظیر آنها که بدانها اصول نگاهدارند. یا جلد تیماجی (چرمی) ضربی. جلد تیماجی (چرمی) که منقوش نباشد، یا طاق ضربی. قسمی که از آجرهای به هم پیوسته از پهنا زنند به طوری که قطر اطاق قطر اقصر آجر است
جمع ضربه، زنش ها کوب ها یکبار زدن، زدن ضربت، زخم کوب، آسیب، کعبتین طاوس قرعه، (بکس کشتی) هر یک از حملات ورزشکار که به نتیجه مثبت برسد. یا ضربه فنی. پیروزی یافتن بر حریف با فن کاری. یا دو ضربه یا سه ضربه زدن، از دو یا سه راه استفاده کردن
جمع ضربه، زنش ها کوب ها یکبار زدن، زدن ضربت، زخم کوب، آسیب، کعبتین طاوس قرعه، (بکس کشتی) هر یک از حملات ورزشکار که به نتیجه مثبت برسد. یا ضربه فنی. پیروزی یافتن بر حریف با فن کاری. یا دو ضربه یا سه ضربه زدن، از دو یا سه راه استفاده کردن