جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ضربتی

شربتی

شربتی
کاسه آبخوری، جام جام می، ریسمان نازک کاسه آب خوری، جام شرابخوری، ریسمانی بغایت باریک و نازک و لطیف
فرهنگ لغت هوشیار

غربتی

غربتی
منسوب به غربت، کولی، قرشمال، بیگانه، اجنبی، بازی درآوردن فریاد و جنجال بی اندازه کردن
غربتی
فرهنگ فارسی معین

غربتی

غربتی
کولی، لولی، غرشمار، غریب، کنایه از آنکه نسبت به قوانین اجتماعی بی اعتناست
غربتی
فرهنگ فارسی عمید

تربتی

تربتی
منسوب به شهر تربت. (ناظم الاطباء). که از تربت حیدریه یا از تربت جام باشد، منسوب به مرقد. (ناظم الاطباء)
خاکی و منسوب به مقبره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

غربتی

غربتی
کولی. غربال بند. لولی. قرشمال. توشمال. لولی. زط. قره چی (یا غره چی). چینگانه. رجوع به لولی شود، در تداول مردم شیراز، غیر شیرازی
لغت نامه دهخدا

شربتی

شربتی
منسوب به شربت. (یادداشت مؤلف) ، پارچۀ بسیار نازک (دلبند) از آن یشماق سازند. (دیوان البسۀ نظام قاری ص 201). ریسمانی باشد بغایت باریک و نازک و لطیف. (برهان) ، جامۀ ابریشمی باریک و لطیف و نازک. (غیاث اللغات) ، تار. نخ خیلی نازک، رنگی که شبیه به رنگ شربت (قرمز کم رنگ) باشد، مثل پارچۀ شربتی و کاغذ شربتی. (فرهنگ نظام) :
به یک شربتی گفت شیرینه باف
که نتوان ز حد برد دعوی و لاف.
نظام قاری (دیوان ص 182).
بر سر ز ریشهای بریشم عمامه ای
در بر زشربتیش شکر رنگ پیرهن.
مولانا مظهر.
- تخم شربتی، تخمی است شبیه تخم ریحان و به رنگ و خاصیت آن. (از آنندراج) (از غیاث اللغات).
- رنگ شربتی، نوعی از رنگ شبیه به رنگ شربت. (از آنندراج) (از غیاث اللغات).
- عقیق شربتی، عقیق که به رنگ شربت بود. (آنندراج).
، لوده، برنگ و طعم گیلاس است و میوۀ آن از گیلاس خردتر است. (یادداشت مؤلف) ، نوعی از زردآلو. (غیاث اللغات) (بهار عجم) ، ظرف آبخوری. (برهان). قسمی ظرف خرد، چون جام و پیاله. (یادداشت مؤلف). قسمی کاسۀ مسین، نام نوعی از شیرینی. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا