- صَاعِد
- رو به بالا، در حال افزایش
معنی صَاعِد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرفه کننده، سرفه کردن
صادق، صادقانه، راستگو
بازتابی، صادقانه، زنگ دار، بلند
بلند، خشن، پر سر و صدا
پرستش گر، یک نمازگزار
قرار ملاقات، یک قرار ملاقات
رایج، غالب
بی پرده، صادقانه
ولگرد، سرگردان
قابل حذف، به علاوه، زیادی، اضافی، فراوان
غرّنده، جیرجیر
فرمانده، رهبر، مؤلّف، محدودکننده، پیشرو
بازیکن
فاسدکننده، فاسد، در حال فساد، فاسدانه، عیب دار، زننده، آدم بدکار، فاسدشدنی، گندیده، کهنه، ویرانگر
آسیب زا، تکان دهنده
خراب، آشکار، فریاد زننده، جیغ کش، فریاد کشیدن، جیغ زدن
وعده دهنده، امیدوار کننده
یخ زده، سفت و سخت
خنک، سرد
مدّعی، دعوت شد، فراخوانی
بی حسّ، خفته، بی حسّ کننده
بی سن، جاودانه، جاویدان
رهبر، پیشگام، ستوان
گرفتار، در حال بازگشت، محبوس
ساختگی، صندوقدار
عمداً، غسل تعمید داد
صعود کردن، او بالا رفت
صنعت گر، سازنده
خاموش، ساکت، بی صدا، بی کلام
سوت زدن، خس خس سینه
دولت مردانه، سختگیر، سخت، محض، استوار
چرت زدن، خوٰاب آلود، خوابیده