- صَارِخ
- خراب، آشکار، فریاد زننده، جیغ کش، فریاد کشیدن، جیغ زدن
معنی صَارِخ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازتابی، صادقانه، زنگ دار، بلند
صنعت گر، سازنده
خاموش، ساکت، بی صدا، بی کلام
سوت زدن، خس خس سینه
رو به بالا، در حال افزایش
آسیب زا، تکان دهنده
صادق، صادقانه، راستگو
بلند، خشن، پر سر و صدا
زخم زننده، آزاردهنده
پیش بین، او می داند، فهمیده
اتّفاقی، مناقصه گزار
اضطراری
اختلاس گر، دزد، دزدانه
ایستاده، رفیع
خیابانی، خیابان
سیلابی، جارو کردن
شلّیک شده، جیغ زدن
پر طمطراق، مجلّل
دولت مردانه، سختگیر، سخت، محض، استوار
ساختگی، صندوقدار
بی پرده، صادقانه
چابک، شوخ، ماهر، مبتکرانه
برتر، برجسته، بارز بودن
خنک، سرد
ماورایی، فراطبیعی
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
فرسوده، ویران شده
سوزاننده، گنجه، سوزان، مشعل
مشتاق
سرایدار، یک نگهبان، نگهبان، نگهبان ساختمان
تاریخ
شرط گذار، یک پلیس