خاییدن خستۀ مقل را. (از منتهی الارب) (آنندراج). خاییدن هستۀ میوۀ مقل را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، رفتن شیرناقه و خشک شدن چندانکه اندکی نمکین در پستان باقی مانده. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رفتن شیر ناقه و اندکی از آن ماندن چنانکه هر که آن را بچشد طعم نمک در دهان خود احساس کند. (از اقرب الموارد)
خاییدن خستۀ مقل را. (از منتهی الارب) (آنندراج). خاییدن هستۀ میوۀ مقل را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، رفتن شیرناقه و خشک شدن چندانکه اندکی نمکین در پستان باقی مانده. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رفتن شیر ناقه و اندکی از آن ماندن چنانکه هر که آن را بچشد طعم نمک در دهان خود احساس کند. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ صمجه. (منتهی الارب). قندیلها. جوالیقی در المعرب آرد: صمج، به معنی قندیلها، رومی معرب است مفرد آن صمجه. شماخ گوید: و النجم مثل الصمج الرومیات. (المعرب ص 213). رجوع به صمجه شود
جَمعِ واژۀ صَمَجَه. (منتهی الارب). قندیلها. جوالیقی در المعرب آرد: صمج، به معنی قندیلها، رومی معرب است مفرد آن صَمَجَه. شماخ گوید: و النجم مثل الصمج الرومیات. (المعرب ص 213). رجوع به صمجه شود
آنکه بر یک روش و حال نپاید، گاهی قاری و گاهی شاطر و وقتی بخیل و وقتی سخی و باری شجاع و باری جبان باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از تاج العروس). مؤنث آن نیز غملج است. (از اقرب الموارد). غملّج. غملاج. غملوج. غملیج. غمالج. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
آنکه بر یک روش و حال نپاید، گاهی قاری و گاهی شاطر و وقتی بخیل و وقتی سخی و باری شجاع و باری جبان باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از تاج العروس). مؤنث آن نیز غَملَج است. (از اقرب الموارد). غَمَلَّج. غِملاج. غُملوج. غِملیج. غُمالِج. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
یکی از گونه های نارون که آنرا نارون سفید نیز گویند. این درخت را در تداول اهالی خراسان گرزم یا گرز یا گریز مینامند. سایر نامهای بومی این درخت عبارتند از: ملیج شلدار لوروت نارون کوهی لونگا قره آغاج غرغا رجبلی پشه خوار
یکی از گونه های نارون که آنرا نارون سفید نیز گویند. این درخت را در تداول اهالی خراسان گرزم یا گرز یا گریز مینامند. سایر نامهای بومی این درخت عبارتند از: ملیج شلدار لوروت نارون کوهی لونگا قره آغاج غرغا رجبلی پشه خوار
پارسی تازی شده آمله از گیاهان داروئی نباتی است میان شجر و گیاه که برگش چون مورد و میوه اش باندازه بار سرو است. ابتدا سبزاست و چون برسد سیاه و نرم گردد. چوب آن سخت و اندرون آن سپید و زرد مایل بسرخی و ریشه هایش باریک است و در طب مورد استعمال دارد صفیراء
پارسی تازی شده آمله از گیاهان داروئی نباتی است میان شجر و گیاه که برگش چون مورد و میوه اش باندازه بار سرو است. ابتدا سبزاست و چون برسد سیاه و نرم گردد. چوب آن سخت و اندرون آن سپید و زرد مایل بسرخی و ریشه هایش باریک است و در طب مورد استعمال دارد صفیراء