معنی صولج
- صولج
- نقرۀ خالص، نقرۀ پاکیزه و بی غش، سیم شاخ دار، نقرۀ بی غشّ، نقرۀ شاخ دار
واژههای مرتبط با صولج
صولج
- صولج
- نقره خالص
دولج
- دولج
- بدر امکد خانه جانوران در سوراخ های پای درختان، خانه زیر زمینی زیرزمین
تولج
- تولج
- کنام تولگاه
صولت
- صولت
- ابهت، فرّ و شکوه، هیبت، شدت و سختی، حمله، صَوله در عربی
صولجه
- صولجه
- مونث صولج: ناب و، سیم ناب، چوگان کوچک
صولت
- صولت
- حمله بردن
صوبج
- صوبج
- پارسی تازی گشته چوبک ابزاری که با آن خاز را پهن کنند
صوالج
- صوالج
- جمع صولجان، از پارسی چوگان ها
صولت
- صولت
- برجستن و حمله کردن، هیبت، حمله، قدرت، نفوذ
