جدول جو
جدول جو

معنی صبء - جستجوی لغت در جدول جو

صبء
(تَ هََ کْ کُ)
بر وزن شرم، برآمدن دندان کودک و نشتر شترکره، برآمدن سم شکافته (ظلف) ، طلوع کردن ثریا، از کیشی به کیش دیگر شدن، راه نمودن دشمن را، نمودار شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صبا
تصویر صبا
(دخترانه)
نسیم ملایمی که از طرف شمال شرق می وزد، پیام رسان میان عاشق و معشوق، نام یکی از شعب بیست وچهارگانه موسیقی قدیم، نام موسیقیدان معروف ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صبغ
تصویر صبغ
رنگ، هر ماده ای که با آن چیزی را رنگ می کنند، نان خورش، از آن جهت که نان را رنگ می کند مانند سرکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبح
تصویر صبح
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، غادیه، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
صبح پسین: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صبح صادق
صبح سعادت: کنایه از آغاز خوشبختی
صبح کاذب: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، برای مثال صبح کاذب زند از صدق نفس / نور او یک دو نفس باشد و بس (جامی۴ - ۶۵۲)
صبح دروغین: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صبح کاذب
صبح اول: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صبح کاذب
صبح نخستین: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صبح کاذب
صبح صادق: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، برای مثال چو صبح صادق آمد راست گفتار / جهان در زر گرفتش محتشم وار (نظامی۲ - ۱۱۷)
صبح دوم: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صبح صادق
صبح پسین: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صبح صادق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبر
تصویر صبر
زمین پر از سنگریزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبی
تصویر صبی
طفل کوچک، کودک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبی
تصویر صبی
کودک، پسر بچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبا
تصویر صبا
بادی که از سمت مشرق می وزد، باد برین، برای مثال بر این خاک چندان صبا بگذرد / که هر ذره از ما به جایی برد (سعدی۱ - ۱۸۸)، آن حله ای که ابر مر او را همی تنید / باد صبا بیامد و آن حله بردرید (منوچهری - ۱۸۳)
کنایه از پیام آور میان عاشق و معشوق، برای مثال سحر بلبل حکایت با صبا کرد / که عشق روی گل با ما چه ها کرد (حافظ - ۲۶۸)
در موسیقی گوشه ای در دستگاه همایون، نوروز صبا
کودکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبر
تصویر صبر
شکیبایی کردن، شکیبایی، بردباری
گیاهی از خانوادۀ سوسن ها با برگ های بلند و شیرابه ای زرد و تلخ که مصرف دارویی دارد، چدروا
فرهنگ فارسی عمید
(مُ بِءْ)
مصبی. زن بسیارفرزند. (از م-هذب الاسماء). زنی صاحب کودک. (شرح قاموس). زن بچه دار. زن بچه ناک. (منتهی الارب). مصبیه. و رجوع به مصبی و مصبیه شود
لغت نامه دهخدا
باد برین که جای وزیدن آن از مطلع ثریا تا نبات نعش است، باد مشرق کودکی کردن، میل کردن، بنادانی جوانی، شوق و میل
فرهنگ لغت هوشیار
کودکانه سری گرایش به کودکی کودکی میل کردن به کودکی و جوانی و بازی، کودکی طفلی طفولیت
فرهنگ لغت هوشیار
سرا شیبی سر پایینی، زمین سرا شیب، ریگ روان ریگریزان، شیفتگی آرزومندی، عاشق شدن شیفته گردیدن، عاشقی شیفتگی آرزومندی
فرهنگ لغت هوشیار
نو باوه کودکانه سری کودک گرایی ستاره پرست (در برخی واژه نامه ها صبی با ماندایی برابر گرفته شده که درست نیست برای آگاهی بیشتر بنگرید به منی و پیام او) کودک پسر بچه، جمع صبیان. کار کودکی کردن، با کودکان بازی کردن، به کودکی میل کردن، میل کردن به سوی جوانی و کودکی و بازی، کودکی طفلی طفولیت. صابی ماندایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبغ
تصویر صبغ
رنگ کردن جامه را به چیزی، رزیدن تعمید دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبر
تصویر صبر
شکیبائی، بردباری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبث
تصویر صبث
درز دوزی پارسی تازی گشته سبد سبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبح
تصویر صبح
سپیده دم یا اول روز، بامدادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبر
تصویر صبر
شکیبایی کردن، بردباری، عطسه
صبر ایوب: کنایه از شکیبایی بسیار زیاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صباء
تصویر صباء
((صَ بّ))
میل کردن به کودکی و کارهای کودکی، کودکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صبب
تصویر صبب
((صَ بَ))
عاشق شدن، عاشقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صبح
تصویر صبح
((صُ))
بامداد، آغاز روز، علی الطلوع، صبح زود هنگام، طلوع خورشید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صبی
تصویر صبی
((صَ یّ))
کودک، پسر بچه، جمع صبیان
فرهنگ فارسی معین
((صَ))
گیاهیست با برگ های دراز و ضخیم و تیغ دار با گل های زرد رنگ. در جاهای گرم می روید و طعم تلخ دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صبغ
تصویر صبغ
((صَ))
رنگ کردن، تعمید دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صبغ
تصویر صبغ
((ص))
رنگ، نانخورش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صبی
تصویر صبی
((ص با))
میل کردن به سوی جوانی و کودکی و بازی، کودکی، طفلی، طفولیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صبی
تصویر صبی
((صَ با))
کار بچگانه کردن، با کودکان بازی کردن، به کودکی میل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صبی
تصویر صبی
((صُ بّ))
پیرو فرقه صابئان، صابی، ماندابی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صبح
تصویر صبح
بامداد، پگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صبر
تصویر صبر
شکیب، شکیبایی، بردباری، درنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صبر
تصویر صبر
Patience
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صبر
تصویر صبر
терпение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صبر
تصویر صبر
Geduld
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صبر
تصویر صبر
терпіння
دیکشنری فارسی به اوکراینی