نانخورش. و منه قوله تعالی: و صبغ للاکلین (قرآن 20/23). (منتهی الارب). نانخورش. (ترجمان علامه جرجانی) (ربنجنی). خورش. ادام. قاتق، و یقال: ما اخذه بصبغ ثمنه، یعنی نگرفت آن را بر وفق قیمت آن بلکه گران خرید. (منتهی الارب) ، و انها لحدیثه الصبغ، یعنی اول زن است که به زنی درآمده و ازدواج یافته بااو. (منتهی الارب). اول ماتزوج بها. (اقرب الموارد) ، رنگ. (غیاث اللغات) (اقرب الموارد)
تعمید دادن: صالح عمر بن الخطاب بنی تغلب بعدبماقطعوا الفرات... علی ان لایصبغوا صبیاً و لایکرهوه علی دینهم... و کان داود بن کردوس یقول لیست لهم ذمهلانهم قد صبغوا فی دینهم... (فتوح البلدان ص 190) رنگ کردن جامه را بچیزی. (غیاث اللغات) (زوزنی) (منتهی الارب). رزیدن، غوطه دادن دست را در آب و جز آن. (منتهی الارب)