- شهران (پسرانه)
- نام یکی از خردمندان ایرانی در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه
معنی شهران - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شاهرام، شاه شاد و خوشحال، معادل فارسی میکائیل، شه به معنای شاه و والا مرتبه و رام نام فارسی فرشته ای موکول بر سعادت و روزی است
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
منسوب به مهر، یکی از خاندانهای عصر ساسانی، مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + ان (پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردارایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
تهران
طهران
مامور پلیس، پلیس
پایتخت کشور ایران است
گیاه تیره
نیمه پر نیمه تهی
کادمند
لاله از گیاهان
سپاسداری سپاسگذاری کردن شگر گفتن مقابل کفران
جمع شهاب، زبانه های آتش گل خورشیدی
ورنیک ورنران
پارسی تازی گشته شهرمان سیکا (اردک وحشی)
مرزبان، حاکم و نگهدارنده شهر
مخفف شاهراه، جاده عام و وسیع و بزرگ
گل کاجیره
حاکم و نگهدارندۀ شهر
شکر کردن، شکر گفتن، سپاسگزاری کردن، سپاس داری
پارسی تازی گشته تهران
ترسو
تیشۀ درودگری
پیاپی ریزان و روان، باران
شرنده، در حال شریدن، ویژگی آبی که پیاپی فروریزد و روان باشد