معنی شهربان
- شهربان
- حاکم و نگهدارندۀ شهر
واژههای مرتبط با شهربان
شهربان
- شهربان
- حاکم شهر
شهربان
- شهربان
- مامور پلیس، پلیس
شهربان
- شهربان
- مرزبان، حاکم و نگهدارنده شهر
شهربان
- شهربان
- شهروان. بزرگ و حاکم و نگاهدارندۀ شهر، و آنرا شهریار گفته اند. (از انجمن آرا). مرزبان. (یادداشت مؤلف)
شهروان
- شهروان
- شهربان، نگهبان شهر
شهرگان
- شهرگان
- شهری، اهل شهر
شهربانو
- شهربانو
- شه بانو (همسر شاه)، ملکه، بانوی شهر، نام یکی از دختران یزدگرد پادشاه ساسانی و همسر امام حسین (ع) و مادر امام سجاد (ع)
مهربان
- مهربان
- دارای محبت و عاطفه
شهربانی
- شهربانی
- پلیس
