جدول جو
جدول جو

معنی شنویدن - جستجوی لغت در جدول جو

شنویدن
شنیدن، درک کردن صدا به وسیلۀ قوۀ شنوایی، گوش دادن، درک کردن بوی چیزی
تصویری از شنویدن
تصویر شنویدن
فرهنگ فارسی عمید
شنویدن
(مَ لِ اَ تَ)
شنودن. (فرهنگ فارسی معین). شنیدن. (آنندراج). استماع کردن. نیوشیدن. بشنیدن. (یادداشت مؤلف) :
چو رودابه این از پدر بشنوید
دلش گشت پرخون رخش شنبلید.
فردوسی.
چو یزدان پرستنده او را بدید
چنان نالۀ زار او بشنوید.
فردوسی.
امیر آواز ابواحمد بشنوید بیگانه، پوشیده نگاه کرد مردی را دید، هیچ نگفت تا حدیث تمام کرد. (تاریخ بیهقی) ، گوش دادن. (یادداشت مؤلف) ، بو کردن. (آنندراج). بوئیدن
لغت نامه دهخدا
شنویدن
شنیدن
تصویری از شنویدن
تصویر شنویدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نویدن
تصویر نویدن
لرزیدن، جنبیدن
زاری کردن، نالیدن، برای مثال کنون زود پیرایه بگشای و رو / به پیش پدر رو به زاری بنو (فردوسی - ۱/۲۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شنودن
تصویر شنودن
شنیدن، درک کردن صدا به وسیلۀ قوۀ شنوایی، گوش دادن، درک کردن بوی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شنیدن
تصویر شنیدن
درک کردن صدا به وسیلۀ قوۀ شنوایی، گوش دادن، درک کردن بوی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنویدن
تصویر غنویدن
غنودن، خفتن، خوابیدن، درخواب شدن، آرمیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیویدن
تصویر شیویدن
آمیختن، آمیخته شدن، مخلوط شدن، لرزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(لُ رَ تَ)
زنوئیدن. (ناظم الاطباء). آواز کردن اسب و گرگ و سگ باشد. و نیز آه زدن و نالیدن. (آنندراج). رجوع به زنوییدن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ گَ دی دَ)
آزردن و اذیت کردن و آزرده کردن. (ناظم الاطباء). شنجودن. (آنندراج) ، جهیدن، چکیدن و تراویدن. (از ناظم الاطباء). (معنی اخیر شاید دگرگون شدۀ پشنجیدن باشد؟)
لغت نامه دهخدا
(مُ جَسْ سَ شُ دَ)
جنبیدن سر و گوش. خواستار شوخی و بازی و تفریح و عیش و نشاط بودن. داشتن هوسهایی که معمولاً جوانان و نوجوانان از دختران و پسران نوبلوغ از آنها برخوردارند. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده).
- شنگیدن دل برای چیزی یا کسی، خواهان آن بودن. در تداول عامه، دل من، دل او برای فلان میان عشق و هوس به نوبت می زند. (یادداشت مؤلف) : کیه کیه در میزنه من دلم می شنگه. در با لنگر میزنه من دلم می شنگه. (از تصنیف شیدا) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ / فِ عَ / عِ بُ دَ)
خوابیدن. (برهان قاطع). خفتن. (صحاح الفرس). غنودن. (برهان قاطع). رجوع به غنودن شود:
این تخم به غفلت غنویدن ندهد
جز حسرت وقت درویدن ثمرت.
سراج بلخی.
، آسودن وآرمیدن. (برهان قاطع). رجوع به غنودن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ حَ کَ دَ)
مخلوط شدن. (ناظم الاطباء). آمیخته شدن. در هم شدن. (فرهنگ فارسی معین) ، آمیختن و مخلوط کردن. (ناظم الاطباء) ، لرزیدن. (منتهی الارب). رجوع به شیوانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ اَ گَ دَ)
در فرهنگ شعوری آمده است که شاویدن بمعنی شدن اگرچه خود بر وزن مصدر است ولی مفرد است و بهر دو معنی لفظ شدن استعمال میشود و دو بیت ذیل را بی نام گوینده بترتیب برای معنی گشتن و رفتن شاهد آورده است: اما مجعول می نماید چه جای دیگر دیده نشد:
همین آشفته و سرگشته شاوید
درونش تیشۀ حسرت بکاوید.
؟
در معنی رفتن:
از آنجا با غم فرقت بشاوید
به این آشفتگی مانده ست جاوید.
؟ (شعوری ج 2 ورق 131)
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ دَ)
شنا کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شنیدن
تصویر شنیدن
استماع، گوش کردن، شنودن
فرهنگ لغت هوشیار
گوش دادن با دقت درک کردن صوت بوسیله سامعه. توضیح در اصل فرق شنیدن با گوش دادن در اصل فرق دارد. شنیدن گوش دادنست بادقت: چون فریب زبان او دیدم گوش کردم و لیک نشنیدم. (نظامی هفت پیکر 176) ولی امروزه به معنی شنیدن به کار می رود، درک کردن بوی چیزی استشمام کردن بوییدن، اطاعت کردن فرمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نویدن
تصویر نویدن
زاری کردن، نالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنگیدن
تصویر شنگیدن
یا شنگیدن دل کسی. غنج زدن دل وی خواستار بودن وی کسی یا چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنجیدن
تصویر شنجیدن
آزردن و اذیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
غنود خواهد غنود بغنو غنونده غنوده) بخواب رفتن در خواب شدن، آسودن آرمیدن، مانده شدن خسته شدن، مردن به خواب ابدی رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیویدن
تصویر شیویدن
آمیخته شدن، آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنگیدن
تصویر شنگیدن
((شَ دَ))
سرو گوش جنبیدن، میل به عمل خلاف داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شنیدن
تصویر شنیدن
((ش دَ))
گوش دادن، بوی چیزی را حس کردن، اطاعت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شنودن
تصویر شنودن
((شُ دَ))
شنیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نویدن
تصویر نویدن
((نَ دَ))
نالیدن، زاری کردن، جنبیدن، لرزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غنویدن
تصویر غنویدن
((غُ نُ دَ))
غنودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شنیدن
تصویر شنیدن
سمع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شنیدن
تصویر شنیدن
Hear
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شنیدن
تصویر شنیدن
слышать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شنیدن
تصویر شنیدن
hören
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شنیدن
تصویر شنیدن
чути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شنیدن
تصویر شنیدن
słyszeć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شنیدن
تصویر شنیدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شنیدن
تصویر شنیدن
ouvir
دیکشنری فارسی به پرتغالی