- شقاح
- کبر از گیاهان
معنی شقاح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زشتی زشت گشتن
دورکردن، دوررفتن، رنگ برداشتن، رسوا کردن پرده بر گرفتن از کار دیگران
ژاژ خای کلوک، گستاخ بی شرم
زفت، آزمند، اندک چون آب، شترکم شیر
نوان بیمار بهبود یافته زشت بد گل
دشمنی، خصومت، ناسازگاری، نفاق، مخالفت کردن
ماهی گوشتخوار ماهی کوهاندار، آلاله
جمع شقب یا شقب، مغاک ها دره ها
تنگی تیره روزی بینوایی، گمراهی سختی بدبختی. یا شقاء اصغر. بدبختی کهین مقابل شقاء اکبر. و شقاء اوسط. یا شقاء اکبر. بد بختی مهین مقابل شقاء اصغر و شقاء اوسط. یا شقاء اواسط. بدبختی میانه مقابل شقاء اصغر و شقاء اکبر
مست دراز تن دراز مردم
پرهیز کردن، کوشیدن، تنگی کمیابی
بارور شدن، آبستن شدن، داخل شدن نطفۀ نر به ماده و به وجود آمدن سلول تخم، گرد درخت خرمای نر که با آن درخت خرمای ماده را بارور می کنند
مخالفت کردن، ناسازگاری، ترک، شکاف
گستاخ، بی شرم، در تصوف کسی که شطحیات می گوید
شکوفه، گل درخت میوه دار که پیش از روییدن برگ شکفته می شود، غنچه مثلاً شکوفهٴ هلو و زردآلو
شکوفه هر گیاهی
نطفه را به ماده داخل کردن
گوارا، ناب
بی شرم: زن یا مرد، سم سخت
شکستن چیزی را، زشت و ناپسند، نشیمنگاه سگ
سختی و تنگی و بد بختی، شقاوت، عسرت
بدبختی، سختی، تنگی