- شرشر
- آواز ریختن آب از ناودان و مانند آن، صدای آبشار
معنی شرشر - جستجوی لغت در جدول جو
- شرشر
- صدای فروریختن پیاپی آب و مانند آن، به طور پیاپی و مستمر مثلاً شرشر عرق از صورتش می ریخت
- شرشر ((شُ. شُ))
- صدای ریزش مایع رقیق
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاره کردن پاره
آبشار کوچک، رشتۀ باریکی از آب که از جایی به پایین فرو ریزد، آب شرشر
بد نهاد
بدکار، صاحب شر
سهره سیره ازپرندگان
شمد (ملحفه) بسترآهنگ
تمام جسد، نفس
پاره آتش که برجهد
بدکار، شریر، زیاد شیطانی و مردم آزاری
بدکار، صاحب شر، شریر
بدکار، صاحب شرّ، شرور
آنچه از آتش به هوا می پرد
شرّ ها، بدیها، شرارتها، جمع واژۀ شرّ
اشرارها، شریران، بدکاران، جمع واژۀ اشرار
((شَ. خَ))
فرهنگ فارسی معین
کسی که ملک و مال مورد اختلاف یا چک و سفته برگشتی را از صاحبانشان به بهای ارزان می خرد
بدی کردن
بسیار شر و بدکار، برای مثال امیر حاج عشق آمد رسول کعبۀ دولت / رهاند مر تو را در ره، ز هر شرّیر و شرّیره (مولوی۲ - ۱۲۱۶)
Mean, Malevolent, Nefarious, Villainous, Wicked
зловещий , злой , злодейский
böse, ruchlos, schurkisch
зловісний , злий , лиходійський
złowrogi, zły, nikczemny
恶意的 , 邪恶的
malévolo, mau, nefasta, vilão, maligno
malevolo, cattivo, nefando, villaino, malvagio
maligno, malo, nefasto, villano, malvado
malveillant, méchant, néfaste, vilain