جدول جو
جدول جو

معنی شرشر - جستجوی لغت در جدول جو

شرشر
آواز ریختن آب از ناودان و مانند آن، صدای آبشار
تصویری از شرشر
تصویر شرشر
فرهنگ لغت هوشیار
شرشر
صدای فروریختن پیاپی آب و مانند آن، به طور پیاپی و مستمر مثلاً شرشر عرق از صورتش می ریخت
تصویری از شرشر
تصویر شرشر
فرهنگ فارسی عمید
شرشر
((شُ. شُ))
صدای ریزش مایع رقیق
تصویری از شرشر
تصویر شرشر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شرشره
تصویر شرشره
پاره کردن پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرشره
تصویر شرشره
آبشار کوچک، رشتۀ باریکی از آب که از جایی به پایین فرو ریزد، آب شرشر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرور
تصویر شرور
بد نهاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شریر
تصویر شریر
بدکار، صاحب شر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرشور
تصویر شرشور
سهره سیره ازپرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرشف
تصویر شرشف
شمد (ملحفه) بسترآهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شراشر
تصویر شراشر
تمام جسد، نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرار
تصویر شرار
پاره آتش که برجهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرور
تصویر شرور
بدکار، شریر، زیاد شیطانی و مردم آزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرور
تصویر شرور
بدکار، صاحب شر، شریر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شریر
تصویر شریر
بدکار، صاحب شرّ، شرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرار
تصویر شرار
آنچه از آتش به هوا می پرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرور
تصویر شرور
شرّ ها، بدیها، شرارتها، جمع واژۀ شرّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرار
تصویر شرار
اشرارها، شریران، بدکاران، جمع واژۀ اشرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شریر
تصویر شریر
((شَ))
بدکار، جمع اشرار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرور
تصویر شرور
((شُ))
رمیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرور
تصویر شرور
((شَ))
بدکار
فرهنگ فارسی معین
((شَ. خَ))
کسی که ملک و مال مورد اختلاف یا چک و سفته برگشتی را از صاحبانشان به بهای ارزان می خرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرار
تصویر شرار
((شَ))
جرقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرار
تصویر شرار
((ش))
جمع شر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرار
تصویر شرار
بدی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شریر
تصویر شریر
بسیار شر و بدکار، برای مثال امیر حاج عشق آمد رسول کعبۀ دولت / رهاند مر تو را در ره، ز هر شرّیر و شرّیره (مولوی۲ - ۱۲۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرور
تصویر شرور
Mean, Malevolent, Nefarious, Villainous, Wicked
دیکشنری فارسی به انگلیسی
зловещий , злой , злодейский
دیکشنری فارسی به روسی
böse, ruchlos, schurkisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
зловісний , злий , лиходійський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
złowrogi, zły, nikczemny
دیکشنری فارسی به لهستانی
恶意的 , 邪恶的
دیکشنری فارسی به چینی
malévolo, mau, nefasta, vilão, maligno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
malevolo, cattivo, nefando, villaino, malvagio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
maligno, malo, nefasto, villano, malvado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
malveillant, méchant, néfaste, vilain
دیکشنری فارسی به فرانسوی