معنی شرخر - فرهنگ فارسی معین
معنی شرخر
- شرخر((شَ. خَ))
- کسی که ملک و مال مورد اختلاف یا چک و سفته برگشتی را از صاحبانشان به بهای ارزان می خرد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با شرخر
شرخر
- شرخر
- خریدار شر. کسی که در امور متنازع فیه با دادن وجهی به یکی از متداعیان حق او را بخرد و در همه مراحل تا حصول نتیجۀ نهائی خود را جانشین او سازد
لغت نامه دهخدا
خرخر
- خرخر
- آوای باد، آواز آب، آوای آله (عقاب) آوای ناصاف گوشخراش مانند صدایی که از کشیدن قطعه ای سنگچوب یا آهن در روی زمین یا چیزی دیگر شنیده شود
فرهنگ لغت هوشیار