حکایت صوت ریختن آب از بلندی. آواز ریختن آب از ناودان و مانند آن. حکایت صوت ریختن بول و جز آن. آواز کمیز چون بریزد. (یادداشت مؤلف). صدای ریزش باران شدید و سیل آسا. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده) ، قیدی برای بیان کیفیت باران و شدت ریزش آن: دیشب وقتی ما براه افتادیم شرشر باران می آمد. شاعری شعر ذیل را که بسیار معروف است: نم نم باران به می خواران خوش است رحمت حق بر گنهکاران خوش است. بدین صورت تحریف کرده و تغییر داده است: شرشر باران به می خواران خوش است لعنت حق بر گنهکاران خوش است. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده). - آب شرشر، شرشره: ای قلب سوزناک ! مگر خود جهنمی ! ای چشم اشکبار! مگر آب شرشری ! ؟ (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده). - شرشر باران آمدن، باران متصل پیاپی به تندی باریدن. - شرشر خون از سر شکسته سرازیر شدن، بسیار خون آمدن از جای شکستگی. - شرشر شاشیدن، شاشیدن بحالت ایستاده و بی انقطاع. رجوع به شرشره شود