- سپور
- ماموری که از طرف شهرداری یا برزن محل مامور جارو کردن و تنظیف خیابان ها و کوچه ها است رفتگر
معنی سپور - جستجوی لغت در جدول جو
- سپور
- مامور شهرداری که خیابان ها و کوچه ها را جاروب می کند، رفتگر
- سپور ((سُ))
- رفتگر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
واسپور، لقب نجبا و شاهزادگان اشکانی و ساسانی، نام دانا و هنرمندی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
عنوان شاهزادگان ونجبای اشکانی و ساسانی
آسمان، فلک
پوست گندم یا جو، پوست آرد نشده دانه غله (گندم جو)، نوعی مرض جلدی که در طبقه شاخی اپیدرم تحت تاثیر برخی قارچها پوسته پوسته شده و میریزد. یا سپوس سر. شوره سر که عبارت از پوسته بشره سر میباشد که بر اثر فعالیت قارچهای کچلی و برخی قارچهای انگلی دیگر که از سر بشکل پوسته ها و فلسهایی جدا میکند شوره سر سبوس
در ترکیب به معنی سپوزنده آید: کین سپوز
آهنی سر تیز که زمین را بدان شیار کنند آهن جفت
پسشام آنچه پیش از بامداد در رمضان خورند
اسب، حیوانات چارپا
تریشه که بدان آتش افروزند هیمه سوخت هر چه تنور بدان بر تفسانند بانگ کردن نالیدن ماده شتر، کلند نهادن سگ را
جمع سطر
شادمانه کردن، شاد کردن مهتر و رئیس و بزرگ و خداوند و پیشوا
فرانسوی تازی گشته اسبله اشبله از ماهیان
سیخ بابزن توتیا خارپشت دریایی از آبزیان
افتادن باد
پارسی تازی گشته سمور پستانداری از رده گوشتخواران که تیره خاصی به نام تیره سموریان را به وجود میاورد. این جانور دارای قدی کوتاه و انگشت رواست و بدنش باریک و کشیده و پوستش نرم و از گوشتخواران کامل است. محل زندگی حیوان مذکور بیشتر اروپای مرکزی و آسیاست. قدش در حدود 70 سانتیمتر و موهایش خاکستری تیره است و دارای لکه های سفید در زیر گردن میباشد. پوزه اش باریک ولی کشیده نیست. جانوری است که شبها جهت شکار از لانه اش خارج میشود و به لانه های مرغان و کبوتران حمله میکند و با بی رحمی شدید آنها را میکشد (مشهور است بقدری پرندگان اهلی را میکشد که از خون آنها گیج و مست میشود) یا کلاه سمور. کلاهی که از پوست سمور سازند، جند بیدستر
گربه، مهره های گردن
پیشوند نشان دهنده بزرگی و شدت که در اول کلمه افزوده میشود
گونه ای سرو که آن را سرو خمره یی نیز گویند
گربه، مهتر، بزرگ، بیخ دم، مهره های گردن
رئیس، پیشوا، سرپرست، بزرگ تر طایفه و قبیله
سرور کائنات: کنایه از پیغمبر اسلام
سرور کائنات: کنایه از پیغمبر اسلام
چیزی را به زور و فشار در چیز دیگر فرو کردن
غذایی که برای روزه گرفتن هنگام سحر بخورند
سوپر مارکت
اتوبوسی که اتاق آن راحت تر و تعداد صندلی هایش از اتوبوس های دیگر کمتر است، شهوانی
اتوبوسی که اتاق آن راحت تر و تعداد صندلی هایش از اتوبوس های دیگر کمتر است، شهوانی
سطرها، خطها، رشته ها، رده ها، جمع واژۀ سطر
گاو آهن، آهن شیار
ظروف، اسباب خانه
دستگاهی که با آن آب انگور بگیرند، چرخشت، جایی که در آنجا انگور را لگد کنند و بفشارند برای شراب ساختن
پسوند متصل به واژه به معنای سپارنده مثلاً جان سپار
ظروف، اسباب خانه
دستگاهی که با آن آب انگور بگیرند، چرخشت، جایی که در آنجا انگور را لگد کنند و بفشارند برای شراب ساختن
پسوند متصل به واژه به معنای سپارنده مثلاً جان سپار
آسمان، فلک، در موسیقی گوشه ای در دستگاه راست پنجگاه
سپهر برین: آسمان نهم
سپهر زنگاری: آسمان نیلگون، سپهر کبود
سپهر کبود: آسمان نیلگون، برای مثال گر ز خود غافلم به باده و رود / نیستم غافل از سپهر کبود (نظامی۴ - ۷۲۲)
سپهر برین: آسمان نهم
سپهر زنگاری: آسمان نیلگون، سپهر کبود
سپهر کبود: آسمان نیلگون،
سبوس، پوست گندم یا جو، پوست آرد نشدۀ دانۀ گندم یا جو که از الک کردن آرد به دست می آید