جدول جو
جدول جو

معنی سپوز

سپوز
چیزی را به زور و فشار در چیز دیگر فرو کردن
تصویری از سپوز
تصویر سپوز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سپوز

سپوز

سپوز
سپوزنده و خلاننده و درج کننده، و همیشه بطور ترکیب استعمال میشود (ناظم الاطباء) : جان سپوز، حیات بخش:
خورش دادشان اندکی جانسپوز
بدان تا گذارند روزی بروز.
فردوسی.
- خشک سپوز:
منم کلوک خرافشار کنگ خشک سپوز.
سوزنی.
- عمرسپوز
لغت نامه دهخدا

سپوس

سپوس
پوست گندم یا جو، پوست آرد نشده دانه غله (گندم جو)، نوعی مرض جلدی که در طبقه شاخی اپیدرم تحت تاثیر برخی قارچها پوسته پوسته شده و میریزد. یا سپوس سر. شوره سر که عبارت از پوسته بشره سر میباشد که بر اثر فعالیت قارچهای کچلی و برخی قارچهای انگلی دیگر که از سر بشکل پوسته ها و فلسهایی جدا میکند شوره سر سبوس
فرهنگ لغت هوشیار

سپور

سپور
ماموری که از طرف شهرداری یا برزن محل مامور جارو کردن و تنظیف خیابان ها و کوچه ها است رفتگر
فرهنگ لغت هوشیار

سپوس

سپوس
سبوس، پوست گندم یا جو، پوست آرد نشدۀ دانۀ گندم یا جو که از الک کردن آرد به دست می آید
سپوس
فرهنگ فارسی عمید

سپور

سپور
مامور شهرداری که خیابان ها و کوچه ها را جاروب می کند، رفتگر
سپور
فرهنگ فارسی عمید