- سپرساز
- آنکه سپرهای اتومبیل را تعمیر می کند، کسی که سپر می سازد، سازندۀ سپر
معنی سپرساز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغل و عمل سپرساز، جایی که سپرهای اتومبیل را تعمیر کنند
دلیر، جنگجو، شجاع
کسی که سپر جنگی سازد، سازنده سپر ماشین و تعمیر کننده آن
واحد اندازه گیری مسافت در ایران باستان و آن مسافتی بود که شخص رشید (یعنی کسی که به حد رشد رسیده باشد) در مدت دو دقیقه میتوانست بپیماید (این مقدار را بر حسب تجربه معین کرده بودند که از هنگام پیدا شدن اولین شعاع خورشید تا نمایان شدن قرص تمام آن برای پیمودن چنین مسافتی لازم است) بعضی آنرا معادل 147 متر و برخی 185 متر دانسته اند ولی طبق نوشته های هرودتس و کزنفون واراتستنس مقیاس مذکور را باید از 150 تا 189 متر دانست. سی اسپر سا معادل یک پرثنها (فرسنگ) بود
تاثیر گذار، مثمر ثمر، آکتیو
شغل و عمل سپر ساز، کارگاه و محل سپر ساز
ملزومات سپاهیان که پیش از ورود آنان تهیه کنند
کارگشا، مشکل گشا، چاره جو
کسی که چتر درست میکند، سازندۀ چتر، چتردار، چترکش
گژف ساز
وکیل، مهندس، خدمتکار و مانند آن، کارگشا
((اَ پَ))
فرهنگ فارسی معین
اسپ ریس، اسب ریس، واحد اندازه گیری مسافت در ایران باستان و آن مسافتی بود که شخص رشید (یعنی کسی که به حد رشد رسیده باشد) در مدت دو دقیقه می توانست بپیماید، (این مقدار را برحسب تجربه معین کرده بودند که از هنگام پیدا شدن اولین شعاع خورشید
چاره جو، مشکل گشا
تنگ اسب، سازنده کمربند
سیورسات، زادوتوشه، خوارباری که برای لشکر در موقع حرکت فراهم می کنند
محسوس
در ترکیب بجای (پردازنده) آید بمعانی ذیل: گوینده. پردازنده سراینده: قصه پرداز داستان پرداز، سازنده تمام کننده: چهره پرداز، تهی کننده خالی کننده: کیسه پرداز، تحریر باریک که گرد تصویر و نقوش مصوران میکشند چنانکه بر تصویر برگ بجای رگهایش خطوط سازند
پر از سوزش
پرسنده، در حال پرسیدن
بهوا رفتن با بال مانند مرغان
تر و تازگی و عیش، خوش و خرم
مرضی باشد که در دماغ ورم پیدا شود و خلل دماغ ظاهر میگردد
پنج انگشت از گیاهان
ابریشم باریک هموار و نرم
سرگشاده و بمعنی سپاهی و لشکری و آماده جانبازی
آنچه که سر آن گشاده باشد سرباز
پر از سوزش، دارای سوزش بسیار
جوان ظریف و آراسته، زیبا، رعنا
تر و تازه، باطراوت، جوان، کامکار، شادکام