آنکه سودا در مزاج او تأثیر کرده باشد. (آنندراج). دیوانه. (شرفنامۀ منیری) : سودازده با قمر نسازد صفرازده را شکر نسازد. نظامی. سودازده ای کز همه عالم بتو پیوست دل نیک بدادت که دل از وی بگسستی. سعدی. ف تنه شاهد سودازدۀ باغ و بهار عاشق نغمۀ مرغان سحر بازآمد. سعدی. روزگاریست که سودازدۀ روی توام خوابگه نیست بجز خاک سر کوی توام. سعدی. در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز. حافظ. تابود نسخۀ عطری دل سودازده را از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم. حافظ. تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ست دل سودازده از غصه دو نیم افتاده ست. حافظ
آنکه سودا در مزاج او تأثیر کرده باشد. (آنندراج). دیوانه. (شرفنامۀ منیری) : سودازده با قمر نسازد صفرازده را شکر نسازد. نظامی. سودازده ای کز همه عالم بتو پیوست دل نیک بدادت که دل از وی بگسستی. سعدی. ف تنه شاهد سودازدۀ باغ و بهار عاشق نغمۀ مرغان سحر بازآمد. سعدی. روزگاریست که سودازدۀ روی توام خوابگه نیست بجز خاک سر کوی توام. سعدی. در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز. حافظ. تابود نسخۀ عطری دل سودازده را از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم. حافظ. تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ست دل سودازده از غصه دو نیم افتاده ست. حافظ
که از سرما آفت دیده باشد: سرمازدگان را به ماه بهمن خفتانۀ خر خز و پرنیان است. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 72). و سرمازده را اندکی... اندر شراب صافی حل کنند و بدهند نافع باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). علاج چشمی که سرمازده باشد، کاه گندم اندر آب پزند و آن آب نیم گرم به چشم اندر چکانند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). شب سرمازده ز گرمی ریخت صندلی با ترنج می آمیخت. نظامی
که از سرما آفت دیده باشد: سرمازدگان را به ماه بهمن خفتانۀ خر خز و پرنیان است. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 72). و سرمازده را اندکی... اندر شراب صافی حل کنند و بدهند نافع باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). علاج چشمی که سرمازده باشد، کاه گندم اندر آب پزند و آن آب نیم گرم به چشم اندر چکانند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). شب سرمازده ز گرمی ریخت صندلی با ترنج می آمیخت. نظامی
هر چیزی که بوی دود گرفته باشد. (ناظم الاطباء). هر چیز که دود، رنگ آن را تیره کرده باشد. دخن. عثن. معثون. مدخون. (یادداشت مؤلف) ، گوشتی که دود آن را بخشکاند. (ناظم الاطباء)
هر چیزی که بوی دود گرفته باشد. (ناظم الاطباء). هر چیز که دود، رنگ آن را تیره کرده باشد. دَخَن. عَثِن. معثون. مدخون. (یادداشت مؤلف) ، گوشتی که دود آن را بخشکاند. (ناظم الاطباء)
نام دختر پادشاه هاماوران است که زن کیکاوس باشد. (برهان). نام دختر پادشاه هاماوران بوده که بحسن مشهور و اعراب او را شعرای یمانی میگفتند و آنرا سوداوه نیز گفته اند. (آنندراج) (انجمن آرا) : غمین گشت سودابه را پیش خواند ز کاووس چندی سخنها براند. فردوسی
نام دختر پادشاه هاماوران است که زن کیکاوس باشد. (برهان). نام دختر پادشاه هاماوران بوده که بحسن مشهور و اعراب او را شعرای یمانی میگفتند و آنرا سوداوه نیز گفته اند. (آنندراج) (انجمن آرا) : غمین گشت سودابه را پیش خواند ز کاووس چندی سخنها براند. فردوسی
مرغی است. (مهذب الاسماء). گنجشک سیاه. (دهار). مرغکی باشد چند قبضۀ کف، خرما و انگور خورد. (از اقرب الموارد). سار ملخ خوار. رجوع به سودانی و سودانیات شود
مرغی است. (مهذب الاسماء). گنجشک سیاه. (دهار). مرغکی باشد چند قبضۀ کف، خرما و انگور خورد. (از اقرب الموارد). سار ملخ خوار. رجوع به سودانی و سودانیات شود
دهی است از بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان که دارای 585 تن سکنه است. آب آن از شعبه سالارجو و سفیدرود و محصول عمده اش برنج، کنف، ابریشم و مرغابی است. دو بقعۀ متبرک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان که دارای 585 تن سکنه است. آب آن از شعبه سالارجو و سفیدرود و محصول عمده اش برنج، کنف، ابریشم و مرغابی است. دو بقعۀ متبرک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان در یکهزارگزی جنوب باختری لنگرود کنار راه فرعی لیلاکوه. جلگه و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 169 تن سکنه. آب آن از استخر. محصول آنجا برنج و ابریشم و صیفی. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان در یکهزارگزی جنوب باختری لنگرود کنار راه فرعی لیلاکوه. جلگه و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 169 تن سکنه. آب آن از استخر. محصول آنجا برنج و ابریشم و صیفی. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
مکان داد و ستد. دارالتجاره. سوداجای. (فرهنگ فارسی معین). سوداخانه. (آنندراج) : خانه آئینۀ سوداکدۀدیگر شد عشق درچار سوی حسن دکان ساخته است. سراج المحققین (از آنندراج)
مکان داد و ستد. دارالتجاره. سوداجای. (فرهنگ فارسی معین). سوداخانه. (آنندراج) : خانه آئینۀ سوداکدۀدیگر شد عشق درچار سوی حسن دکان ساخته است. سراج المحققین (از آنندراج)
عدد اصلی بین یازده و سیزده ده بعلاوه دو اثنا عشر. یا دوازده امام علی ابن ابیطالب و یازده فرزند او که شیعیان اثنی عشری بامامت آنها قایلند. یا دوازده جوسق دوازده برج فلکی دوازده کوشک. یا دوازده مقام دوازده پرده سرود: راست، صفاهان، بوسلیک، عشاق، زیر بزرگ، زبر کوچک، حجاز، عراق، زنگله، حسینی، رهاوی، نوا. (بعضی بجای صفاهان شباب نوشته اند)، یا دوازده میل دوازده برج فلکی
عدد اصلی بین یازده و سیزده ده بعلاوه دو اثنا عشر. یا دوازده امام علی ابن ابیطالب و یازده فرزند او که شیعیان اثنی عشری بامامت آنها قایلند. یا دوازده جوسق دوازده برج فلکی دوازده کوشک. یا دوازده مقام دوازده پرده سرود: راست، صفاهان، بوسلیک، عشاق، زیر بزرگ، زبر کوچک، حجاز، عراق، زنگله، حسینی، رهاوی، نوا. (بعضی بجای صفاهان شباب نوشته اند)، یا دوازده میل دوازده برج فلکی