- سماع
- شنوائی، شنیدن
معنی سماع - جستجوی لغت در جدول جو
- سماع
- شرکت دسته جمعی در ترانه خوانی و پایکوبی، آوازخوانی، پایکوبی، دست افشانی، وجد و سرور، شنوایی، آواز خوش، غنا، سرود، شنیدن، شنودن
سماع طبیعی: در فلسفه قسمتی از حکمت طبیعی که در امور طبیعی و آنچه همۀ اجسام طبیعی در آن اشتراک دارند مانند ماده، صورت، حرکت، سکون، طبیعت و غیره بحث کند
- سماع ((سَ مّ))
- آن که بسیار شنود (سخنان دیگران را)، مطیع، جاسوس، یکی از مراتب دین مانی، نغوشاک، نغوشا، جمع سماعون
- سماع ((سَ))
- شنیدن، شنوایی، آواز، سرود، وجد و سرور و پای کوبی صوفیه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حکایتی و نقلی، بنا شده بر عادت
شنودن گوشی گوشی دورآو (تلفن) گوشی پزشکی
کلماتی که از فصحا شنیده شده و در نظم و نثر استعمال کرده اند و دیگران هم استعمال می کنند و موقوف بر قاعده نیست و بر آن ها قیاس نمی توان کرد
جمع سمع، گوشها
شنوانیدن سخن، شنوانیدن
سمع ها، گوش ها، جمع واژۀ سمع
جمع سمع، گوش ها. اسماع (ا)، شنوانیدن، سرود گفتن
اشکپای جای اشک بر رخساره، اشکریزه از بیماری های چشمی
آزمند
درد شکم، درد پشت
پشتکار
شنونده، شنوا
فخر کردن، فخر نمودن
خودسری کردن جمع چیزی، نکاح، آمیزش
خمیدگی، جنبش، لنگی ستور
فرستون در چادر، گردن، داغ پهلو در اشتر
شتابان: مرد، جمع سرع، شاخه های رز
پوست تراکی از بیماری ها
جمع سمحه، با گذشتان زن زنان با گذشت راد زنان چشم پوشی گذشت، فروختن به کمترین بها، چنبروشت (رقص حلقه ای) خوان چرمین سفره چرمی، خانه از پوست
جمع سمیج، زشت ها، شیرهای ترش شده
داغها و نشانها
جولخ آبفت (خرقه) روبند روبنده
مخفف آسمان
تند و سبک، جمع سم، زهرها، سوراخ ها
ماهی فروش گیره گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته سماقیان میباشد این گیاه بشکل درخت یا درختچه میباشد برگهایش متناوب و مرکب و شانه یی است. گلهایش کامل و دو جنسی و در برخی گونه ها گلهای نر و ماده از هم جدا هستند. میوه این گیاه کوچک و شفت و ترش مزه و قابض است. برگش در تداوی به عنوان تب بر مصرف میشود گرد میوه اش ترش و خوش طعم است و جهت چاشنی اغذیه به کار میرود. سماک تتری تتم. یا سماق سمی. گونه ای سماق که در امریکای شمالی فراوان میروید و برگهایش در تداوی در معالجه نقرس و روماتیسم و فلج به کار میرود. مقداری که از این گیاه در تداوی به کار میرود در حدود 12 تا 30 سانتی گرم است و از به کار بردن بیش از آن باید احتراز کرد چون بسیار سمی است. یا سماق کاذب. سماق هرز. یا سماق هرز. گونه ای سماق که در صنعت از صمغ مستخرج از تنه آن استفاده میکنند و از آن نوعی لاک به نام لاک ژاپن میسازند سماق کاذب ماهی فروش، جمع سماکین. آنچه بدان چیزی را بردارند و بلند کنند
نام دوائی است و آن میوه ای میباشد که خشک شده آن را بصورت گرد در طبخ غذا بکار میبرند، نوعی ادویه
رسته و صف، دسته و قطار
جمع سامر، افسانه گویان افسانه سرایان داستان پردازان شیرآبکی، دوخ (گیاهی که از آن بوریا بافند) گونه ای نی بوریاست اسل، علف حصیر، خرزهره سم الحمار