جدول جو
جدول جو

معنی سلم - جستجوی لغت در جدول جو

سلم
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام بزرگترین پسر پیشدادی
تصویری از سلم
تصویر سلم
فرهنگ نامهای ایرانی
سلم
لوح
تصویری از سلم
تصویر سلم
فرهنگ واژه فارسی سره
سلم
آشتی و صلح پایه و نردبان تسلیم شدن، باختیار کسی در آمدن پایه و نردبان
فرهنگ لغت هوشیار
سلم
آشتی، صلح، کسی که در صلح و آشتی باشد
تصویری از سلم
تصویر سلم
فرهنگ فارسی عمید
سلم
لوح یا تختۀ سیاه که دانش آموزان بر آن چیزی بنویسند
تصویری از سلم
تصویر سلم
فرهنگ فارسی عمید
سلم
بیع سلم، در فقه و حقوق پیش فروش و پیش خرید، بیع سلف
تصویری از سلم
تصویر سلم
فرهنگ فارسی عمید
سلم
((س))
آشتی
تصویری از سلم
تصویر سلم
فرهنگ فارسی معین
سلم
((سَ لَ))
گردن نهادن، تحت اختیار درآمدن، پرداختن بهای جنس بیش از تحویل گرفتن آن
تصویری از سلم
تصویر سلم
فرهنگ فارسی معین
سلم
((سُ لَّ))
نردبان، پلکان، جمع سلالم، سلالیم
تصویری از سلم
تصویر سلم
فرهنگ فارسی معین
سلم
نردبان، پلکان
تصویری از سلم
تصویر سلم
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلمی
تصویر سلمی
(دخترانه)
سلما
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سلمه
تصویر سلمه
(دخترانه)
نام گیاهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سلما
تصویر سلما
(دخترانه)
نام زنان عرب
فرهنگ نامهای ایرانی
نام تازی برای زنان، نام زنی دلستان، دلستان منسوبه به سلم نردبانی. یا برهان سلمی. برهانی که جهت اثبات تناهی ابعاد اقامه کرده اند از این قرار: زاویه منفرجه ای فرض شود که دو ضلعظن بی نهایت امتداد یابد و هر اندازه که دو ضلع آن امتداد یابد به همان اندازه هم به فواصل میان دو ضلع افزوده میشود و در نتیجه هر گاه امتداد دو ضلع بی نهایت باشد آخرین فاصله آن دو از یکدیگر نیز بی نهایت خواهد بود در صورتی که محصور بین دو حاصر است که عبارت از دو ضلع باشد و محصور بودن با غیر متناهی بودن آن منافات دارد یعنی محال است که امری که محصور بین حاصرین میباشد نیز غیر متناهی باشد زیرا معنی غیر متناهی بودن این است که حد و حصری نداشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
سنگ پهن، نازک اندام زن گیاهی است از تیره اسفنجیان که در نواحی گرم و معتدل آسیا و اروپا روید (در خراسان نیز روییده میشود) گیاهی است یکساله و علفی که گلهایش منظم و کاملند و جزو سبزیهای صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف میشود دانه اش قی آور است قطف سرمج سرمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلمک
تصویر سلمک
قدیم (شهناز کردانیه گوشت مایه نوروز و سلمک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلمک
تصویر سلمک
گوشه ای در دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلمه
تصویر سلمه
((سَ مَ یا مِ))
گیاهی است از تیره اسفناجیان یکساله و علفی که گل هایش منظم و کاملند و جزو سبزی های صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف می شود. دانه اش قی آور است، سرمه، قطف، سرمج، سرمق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلمک
تصویر سلمک
((سَ مَ))
آوازی است از جمله شش آواز موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلمه
تصویر سلمه
گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ کوتاه و برگ های بیضی شکل مانند اسفناج که در پختن بورانی و آش به کار می رود، سرمک، سرمج، سرمق، اسفناج رومی، قطف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسلم
تصویر اسلم
سلامت، سالم تر، درست تر، سلیم تر، بی گزندتر، بسلامت تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلم
تصویر تسلم
پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلم
تصویر تسلم
پذیرفتن، چیزی را دریافت کردن، اسلام آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسلم
تصویر اسلم
((اَ لَ))
سالم تر، درست تر، بی گزندتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسلم
تصویر اسلم
سالم تر، بی گزندتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلمان
تصویر سلمان
(پسرانه)
نام یکی از صحابه پیامبر (ص) که از اهالی فارس (شهر آباده) بوده و جهت دیدن آخرین رسول خدا به مکه مهاجرت کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سلماز
تصویر سلماز
(دخترانه)
سولماز
فرهنگ نامهای ایرانی
گیاهی است از تیره فرفیونیان که علفی و دو پایه است و ارتفاعش بین 20 تا 50 سانتیمتر است و در باغچه ها و غالب نقاط مزروعی نواحی جنوبی اروپا و شمال افریقا میروید برگهایش نرم و متقابل و بیضوی و سبز و روشن و نوک تیز و دندانه دار و گلهایش به دو صورت نر و ماده است. این گیاه مسهلی قوی به شمار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلمه الله تعالی
تصویر سلمه الله تعالی
خدای تعالی او را آفت بی گزند دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلمه الله
تصویر سلمه الله
خدا او (مذکر) را سالم داراد، (پس از ذکراسم مردان آید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلمونیات
تصویر سلمونیات
آزاد ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلمون
تصویر سلمون
لاتینی تازی گشته آزاد ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
لنگ انداختیم (فعل متکلم مع الغیر از فعل ماضی از تسلیم)، تسلیم شدیم (پس از شنیدن سخنان مخاطب و قبول آن گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلمبه و قلمبه
تصویر سلمبه و قلمبه
کلفت ضخیم، گنده ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی که سلمان پارسی را خدا می دانستند و واژه (مسلمان) را برگرفته از سلمان
فرهنگ لغت هوشیار