جدول جو
جدول جو

معنی سرگریک - جستجوی لغت در جدول جو

سرگریک
(سَ گُ)
دهی از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور. دارای 374 تن سکنه. آب آن از قنات. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرگران
تصویر سرگران
سر سنگین، ناخشنود، خشمناک، مغرور، مست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگرایی
تصویر سرگرایی
سرپیچی، سرکشی، نافرمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگزیت
تصویر سرگزیت
پولی که در قدیم مسلمانان از اهل ذمه می گرفتند، باج و خراج، جزیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگردا
تصویر سرگردا
سرگیجه، دوار سر
فرهنگ فارسی عمید
محصولاتی که از شکل دادن به خمیر خاک سنگ و کائولن به دست می آیند و در کوره حرارت داده می شوند
فرهنگ فارسی عمید
گاو و گوسفند یا اسب که در قدیم برای پادشاه یا حاکم از گله جدا می کردند و می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگرای
تصویر سرگرای
سرگراینده، سر پیچی کننده، سرکش، نافرمان، بی قرار، بی آرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگروه
تصویر سرگروه
رئیس و بزرگ تر قوم و طایفه، سردسته، سرکرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
اشتغال، توجه، کاری که شخص را مشغول سازد، آنچه سبب وقت گذرانی و تفریح باشد از انواع بازی، ورزش، سینما و تئاتر
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
دهی از دهستان چالدران سیه چشمه شهرستان ماکو است، دارای 112 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم و جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
سر گرم بودن، آنچه موجب مشغولیت و تفریح باشد از قبیل انواع بازی قصه گویی شعبده بازی و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
سر گردانی حیرت، حالتی که به شخص دست میدهد و به سبب آن پندارند که اطاق و اشیا دور سر او میچرخند دوار سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگرای
تصویر سرگرای
نافرمان عاصی سرکش، بیقراری بی آرامی، قصد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگران
تصویر سرگران
عضبناک خشمگین، متکبر خود پرست مغرور، ناخشنود ناراضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرامیک
تصویر سرامیک
صنعت سفال سازی سفالین، ظرف سفالین آنچه از گل پخته ساخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگروه
تصویر سرگروه
سردسته، سرکرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگزیت
تصویر سرگزیت
باج و خراج، جزیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگزید
تصویر سرگزید
پولی که مسلمانان سر شمار از کافران میگرفتند جزیه
فرهنگ لغت هوشیار
انتخاب عمال حاکم از هر گله گوسفند و گاو و ایلخی اسب یک گاو یک گوسفند و یک اسب را و آن رسمی معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگریز
تصویر برگریز
زمانی که برگهای درختان بزمین فرو ریزد خزان پاییز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگردی
تصویر سرگردی
درجه و رتبه سر گرد
فرهنگ لغت هوشیار
گرفتن سر چیزی (مانند شمع)، خاموش کردن شمع و چراغ، عمل از سر گرفتن آغاز کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگرای
تصویر سرگرای
((~. گَ))
بی قرار، نافرمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگران
تصویر سرگران
((~. گِ))
خشمگین، بی مهر، متکبر، ناخشنود، مست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگزین
تصویر سرگزین
((~. گُ))
انتخاب تعدادی دام (گاو، گوسفند، اسب..) توسط عمال حاکم که از گله جدا می کردند و می بردند و آن رسمی معمول بود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
((~. گَ))
آن چه موجب مشغولیت و تفریح باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگروه
تصویر سرگروه
((~. گُ))
سردسته، رییس قوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگزیت
تصویر سرگزیت
((~. گَ))
جزیه، باج، سرگزید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگزید
تصویر سرگزید
((~. گَ))
جزیه، باج، سرگزیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرامیک
تصویر سرامیک
((س))
مربوط به سفال سازی، صفت سفال سازی، سفالی، آن چه از سفال ساخته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
اشتغال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
Avocation, Entertainment, Playfulness, Recreation, Amusement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خنده با صدای بلند، قهقهه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرگرمی
تصویر سرگرمی
развлечение , хобби , игривость , рекреация
دیکشنری فارسی به روسی