جدول جو
جدول جو

معنی سرگردان - جستجوی لغت در جدول جو

سرگردان
گم گشته، آواره، در به در، بی خانمان، سرگشته، حیران، گیج، واله، مستهام، هامی، کالیو، خلاوه، پکر، آسیون، کالیوه رنگ، گیج و گنگ، کالیوه، گیج و ویج، آسمند
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
فرهنگ فارسی عمید
سرگردان
(سَ گَ)
سراسیمه و حیران و پریشان. (آنندراج). حیران. (ربنجنی) (ترجمان القرآن) :
بدین در پایۀ حیوان بماند
بظلمت خوار و سرگردان بماند.
ناصرخسرو.
راه نمیدانستند متحیر و سرگردان مانده بودند ما راه نمی بردیم. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی).
تا که بگزید مر ورا یزدان
خصم چون آسیاست سرگردان.
سنایی.
دامن بخت تو پاک از گرد آس آسمان
وز جفای آسمان خصم تو سرگردان چو آس.
انوری.
به کشتی ماند این ایام و بادش چرخ سرگردان
به اعمی ماند این کشتی و قائد باد آبانی.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 413).
خضر لب تشنه در این بادیه سرگردان داشت
راه ننمود که بر چشمۀ حیوان برسم.
خاقانی.
بسان اشتر دولاب گشته سرگردان
نه از نهایت کار آگه و نه از آغاز.
ظهیرالدین فاریابی.
ز مدهوشی دلش حیران بمانده
در آن بازیچه سرگردان بمانده.
نظامی.
همه هستند سرگردان چو پرکار
پدیدآرندۀ خود را طلبکار.
نظامی.
عقل در عشق تو سرگردان بماند
جسم و جان در روی تو حیران بماند.
عطار.
چون بدیدم آفتاب روی او
بر مثال ذره سرگردان شدم.
عطار.
ای صوفی سرگردان در بند نکونامی
تا درد نیاشامی زین درد نیارامی.
سعدی.
من فتاده بدست شاگردان
به سفر پای بند و سرگردان.
سعدی.
پیوسته چوعاشقی دلتنگ بر روی اصفهان سرگردان. (ترجمه محاسن اصفهان ص 12).
عاقلان نقطۀ پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند.
حافظ.
من و باد صبا مسکین دو سرگردان بیحاصل
من از افسون چشمت مست واو از بوی گیسویت.
حافظ
لغت نامه دهخدا
سرگردان
سراسیمه، حیران، پریشان
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
فرهنگ لغت هوشیار
سرگردان
((~. گَ))
سرگشته، آواره
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
فرهنگ فارسی معین
سرگردان
آواره، دربه در، ولو، ویلان، بی خانمان، حیران، سرگشته، گیج، متحیر، مضطرب، واله، بلاتکلیف، سلندر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سرگردان
تجوّلٌ
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به عربی
سرگردان
Errant, Wanderer, Wandering
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سرگردان
errant, vagabond, de manière trébuchante
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سرگردان
potayapo, mzungu, hutembea, kwa kuteleza
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سرگردان
سرگردان، زرشکی، سرگردانان
دیکشنری اردو به فارسی
سرگردان
سرگردان , آوارہ گرد , ٹھوکر کھاتے ہوئے
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به اردو
سرگردان
পথভ্রষ্ট , ভবঘুরে , ভ্রমণকারী , আছাড় খেতে খেতে
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به بنگالی
سرگردان
หลงทาง , คนพเนจร , เร่ร่อน , สะดุด
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به تایلندی
سرگردان
תועה , נוֹדֵד , בצורה מת stumbling
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به عبری
سرگردان
kaybolan, gezgin, dolaşan, tökezleyerek
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سرگردان
彷徨う , 放浪者 , 放浪する , つまずいて
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سرگردان
헤매는 , 방랑자 , 방황하는 , 넘어지면서
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به کره ای
سرگردان
tersesat, pengembara, mengembara, dengan tersandung
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سرگردان
भटकता हुआ , भटकने वाला , भटकते हुए , ठोकर खाते हुए
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به هندی
سرگردان
zwervend, zwerver, struikelend
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به هلندی
سرگردان
errante, vagabundo, de manera tropieza
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سرگردان
errante, vagabondo, inciampando
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سرگردان
errante, vagabundo, de maneira tropeçando
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سرگردان
漂泊的 , 流浪者 , 跌跌撞撞地
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به چینی
سرگردان
błądzący, wędrowiec, potykając się
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به لهستانی
سرگردان
заблукалий , мандрівник , блукаючий , спотикаючись
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سرگردان
umherirrend, Wanderer, wandernd, stolpernd
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به آلمانی
سرگردان
заблудший , странник , блуждающий , спотыкаясь
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرگردانی
تصویر سرگردانی
سرگشتگی، حیرت، آوارگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگردانی
تصویر سرگردانی
سر گشتگی حیرانی، آوارگی دربدری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگردانی
تصویر سرگردانی
Bewilderment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرگردانی
تصویر سرگردانی
Verwirrung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرگردانی
تصویر سرگردانی
недоумение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرگردانی
تصویر سرگردانی
розгубленість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرگردانی
تصویر سرگردانی
zakłopotanie
دیکشنری فارسی به لهستانی