جدول جو
جدول جو

معنی سروشان - جستجوی لغت در جدول جو

سروشان
(پسرانه)
نام جد بایزید بسطامی
تصویری از سروشان
تصویر سروشان
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خسروشاد
تصویر خسروشاد
(پسرانه)
پادشاه شاد و خرم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گروخان
تصویر گروخان
(پسرانه)
نام یکی از بزرگان ایرانی در دربار کیخسرو پادشاه کیانی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کروخان
تصویر کروخان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی فرزند ویسه در سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروزان
تصویر فروزان
(دخترانه)
تابان، درخشان، شعله ور، مشتعل، روشن، درخشنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از منوشان
تصویر منوشان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرمانروایان دلاور ایرانی که از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سروجهان
تصویر سروجهان
(دخترانه)
نام دختر فتحعلی شاه قاجار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پروشات
تصویر پروشات
(دخترانه)
بسیار شاد، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درفشان
تصویر درفشان
(دخترانه)
درخشان و روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سروناز
تصویر سروناز
(دخترانه)
زن زیبا، درخت سروتاز، درختی بلند و زینتی، معشوق خوش قد و قامت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشان
تصویر روشان
(دخترانه)
روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سروان
تصویر سروان
افسر ارتش بالاتر از ستوان یکم را می گویند، پیشوا و رئیس و سرور. به این معنی سابقاً سلطان می گفتند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روشان
تصویر روشان
روشن، تابان، تابناک، درخشان، افروخته، مقابل تاریک، جایی که نور به آن می تابد، واضح و آشکار، روش، روشان، آگاه، بصیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خروشان
تصویر خروشان
خروشنده، در حال جوش و خروش و خروشیدن، کنایه از جوشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بروشان
تصویر بروشان
گروندگان، مؤمنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خروشان
تصویر خروشان
فریاد کنان نالان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکشان
تصویر سرکشان
جمع باغی، خواهندگان جویندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
تابان، روشنی دهنده، لرزان و تابان، فروزان، ساطع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درفشان
تصویر درفشان
تابان، روشن، براق
فرهنگ لغت هوشیار
آواز، روزسخت، روزآسان روز نرم از واژه های دو پهلویست (از لغات اضداد)
فرهنگ لغت هوشیار
تابناک درخشان منور نورانی مقابل تاریک. یا روشنان فلک ستارگان، آشکار ظاهر مقابل پنهان، جایی که نور بدان بتابد، درجه ای از تابش نور همجوار سایه مقابل سایه
فرهنگ لغت هوشیار
رئیس سرور، افسر ارتش بالاتر از ستوان یکم و پایین تر از سرگرد سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروشان
تصویر خروشان
فریادکنان، نالان
فرهنگ فارسی معین
((سَ))
افسری که دارای درجه بالاتر از ستوان و پایین تر از سرگرد است و فرماندهی یک گروهان را بر عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روشان
تصویر روشان
((رَ))
درخشان، تابان، آشکار، واضح، روشن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخشان
تصویر درخشان
براق، نورانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خسروان
تصویر خسروان
اکاسره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سروران
تصویر سروران
مقامات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پریشان
تصویر پریشان
بی حواس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پروهان
تصویر پروهان
برهان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرشانه
تصویر سرشانه
اپل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ستوران
تصویر ستوران
احشام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سگوشگان
تصویر سگوشگان
مثلثات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سروناز
تصویر سروناز
آورث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فروزان
تصویر فروزان
شعله ور
فرهنگ واژه فارسی سره