جدول جو
جدول جو

معنی گروخان

گروخان(پسرانه)
نام یکی از بزرگان ایرانی در دربار کیخسرو پادشاه کیانی، از شخصیتهای شاهنامه
تصویری از گروخان
تصویر گروخان
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با گروخان

کروخان

کروخان
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی فرزند ویسه در سپاه افراسیاب تورانی
کروخان
فرهنگ نامهای ایرانی

گروگان

گروگان
گرو کردنی، گرو شده، چیزی که به گرو گذارده شده
گروگان دادن: کسی یا چیزی را به عنوان گرو به کسی سپردن
گروگان گرفتن: چیزی یا کسی را به عنوان گرو گرفتن تا آنچه می خواهند دریافت کنند
گروگان
فرهنگ فارسی عمید

گروهان

گروهان
گروه ها، در امور نظامی یک دسته سرباز از ۱۴۰ تا۱۷۰ نفر، جمعِ واژۀ گروه
گروهان
فرهنگ فارسی عمید

گروهان

گروهان
جمع گروه گروهها دسته ها، طوایف قبایل: و آن گروهانرا که سال ایشان ایستاده است دیگر گونه روزگار است، واحدی نظامی ک در عصر پهلوی اول مرکب از سه دسته جنگی و یک گروه فرماندهی (دو جوخه یی) بود. یا گروهان تفنگدار پیاده. امروزه شامل تقسیمات ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - سه دسته تفنگدار ج - دسته ادوات. یا گروهان ادوات گردان پیاده. امروزه شامل بخشهای ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - دسته مسلسل سنگین. یا گروهان سر رشته داری لشکر پیاده. شامل قسمتهای ذیل است: الف - سر رشته داری لشکر. ب - گروهان سررشته داری. یا گروهان بهداری لشکر پیاده. شامل قسمتهای ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - دسته درمان و تخلیه. پ - دسته آمبولانس. یا گروهان مهندس. شامل قسمتهای ذیل است: الف - ارکان گروهان. ب - سه دسته مهندس رزمی
فرهنگ لغت هوشیار

گروهان

گروهان
جمع گروه، گروه ها، دسته ها، در اصطلاح ارتش یک دسته سرباز از 140 تا 170 نفر
گروهان
فرهنگ فارسی معین

گروگان

گروگان
چیزی یا کسی که در مقابل وامی که دریافت می شود به گرو می گذارند
گروگان
فرهنگ فارسی معین

کروخان

کروخان
نام برادر پیران ویسه است. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اما ولف در فهرست شاهنامه نوشته نام پهلوان تورانی که پسر ویسه بود. (فهرست ولف) :
یکی نامور ترک را کرد یاد
سپهبد کروخان ویسه نژاد.
فردوسی.
رجوع به کروت شود
لغت نامه دهخدا