جدول جو
جدول جو

معنی سرز - جستجوی لغت در جدول جو

سرز
مالۀ بنایی
تصویری از سرز
تصویر سرز
فرهنگ فارسی عمید
سرز
(سَ رَ / سَ)
ماله را گویند که بنایان بدان گچ و آهک بر دیوار مالند. (برهان) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرزده
تصویر سرزده
به طور ناگهانی و بی خبر، کسی که ناگهانی و بی خبر و گستاخانه به جایی وارد شود، سرکوفته
سرزده رفتن: ناگهانی به جایی رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزدای
تصویر سرزدای
تیغ یا خنجر برّان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزمین
تصویر سرزمین
زمین پهناور که قوم و طایفه ای در آنجا به سر ببرند، مرز و بوم، کشور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
سر حال، سرخوش، شادمان، بانشاط، معروف، نامدار، متنفذ، سردسته، بزرگ تر صنف یا طایفه، سرجنبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، سراکوفت، بیغار، سرکوفت، تفشه، تفش، ملامت، عتیب، بیغاره، پیغاره، زاغ پا، طعنه، تفشل، نکوهش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزیر
تصویر سرزیر
سرازیر، دارای سراشیبی، سرنگون، مقابل سربالا، رو به پایین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزن
تصویر سرزن
در فوتبال، بازیکنی که در زدن ضربات با سر مهارت دارد، آنکه از اطاعت امری سر باز زند، سرکش، نافرمان، سر زننده،
فرهنگ فارسی عمید
(نَ مَ)
سرکش و عنان پیچنده و نافرمان. (برهان) (آنندراج) :
این چو مگس خون خور و دستاردار
و آن چو خره سرزن و باطیلسان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(سَ زِهْ)
دهی از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند. دارای 143 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرزن
تصویر سرزن
آنکه از اطاعت سر باز زند نافرمان عاصی
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که دارای نشیب است سطح مایل سراشیب مقابل سر بالا، رو بپایین با نشیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
ملامت طعنه
فرهنگ لغت هوشیار
سر حال شادمان مسرور: بسیار سر زنده و با نشاط و خوش معاشرت است، معروف مشهور، مهتر قوم سردسته سر جنبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرزمین
تصویر سرزمین
مملکت، مرزوبوم، اقلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرزده
تصویر سرزده
ناگهانی بی خبر: سر زده وارد شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرزدگی
تصویر سرزدگی
پریشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
((سَ زَ نِ))
طعنه، ملامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
((~. زِ دَ یا دِ))
شادمان، سرحال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرزده
تصویر سرزده
((~. زَ دِ))
ناگهانی، بی خبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرزمین
تصویر سرزمین
((~. زَ))
مرز و بوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
ملامت، توبیخ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرزده
تصویر سرزده
بی خبر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرزدن
تصویر سرزدن
مراجعه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرزنش کردن
تصویر سرزنش کردن
Rebuke, Berate, Blame, Chide, Reprimand, Reproach, Scold
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرزنش آمیز
تصویر سرزنش آمیز
Reproachful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرزنش
تصویر سرزنش
Rebuke
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
Brisk, Pert, Frisky, Zippy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
Effervescence, Liveliness, Peppiness, Perkiness, Spiritedness, Vivaciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تلف شدن مادر به هنگام زادن فرزند
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
живой , игривый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
шипучесть , живость , бодрость , жизнерадостность , оживлённость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرزنش کردن
تصویر سرزنش کردن
ругать , винить , упрекать , порицать , упрекать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرزنش آمیز
تصویر سرزنش آمیز
укоризненный
دیکشنری فارسی به روسی