جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سرزدای

سرزدای

سرزدای
کنایه از چیز بران چون خنجر و تیغ. (آنندراج) (بهار عجم) :
تیغ زبان عارفان رنگ گرفت و همچنان
عشق تو جلوه میدهد خنجر سرزدای را.
بابافغانی (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا

سرزدگی

سرزدگی
پریشانی:
مرا ز سرزدگی کز فلک شوم در دل
بجز مدیح ملک فکرتی نماند صواب.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا

سرحدات

سرحدات
از ساخته های فارسی گویان مرزها جمع (غلط) سرحد سرحدها ثغور: (عمده ترین ارکان دولت و قاطبه امرا درگاه معلی و سرحدات ولایات ممالک محروسه)
سرحدات
فرهنگ لغت هوشیار