معنی سرزیر - فرهنگ فارسی عمید
معنی سرزیر
سرزیر
سرازیر، دارای سراشیبی، سرنگون، مقابل سربالا، رو به پایین
تصویر سرزیر
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سرزیر
سرزیر
سرزیر
آنچه که دارای نشیب است سطح مایل سراشیب مقابل سر بالا، رو بپایین با نشیب
فرهنگ لغت هوشیار
سرزیر
سرزیر
سرازیر. سرنگون. (آنندراج) : که منه این سر مر این سرزیر را هین مکن سجده مر این ادبیر را. مولوی. مکر او معکوس و او سرزیر شد روزگارش برد و روزش دیر شد. مولوی
لغت نامه دهخدا
سرزیر
سرزیر
نام نوایی است از موسیقی: تا مطربان زنند لبینا و هفت خوان در پردۀ عراقی و سرزیر و سلمکی. میزانی
لغت نامه دهخدا
سرشیر
سرشیر
چربیی که روی شیر - که نخست گرم و سپس سرد شده باشد - بندد دمایه
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.