- سراییدن
- سراینده سروده سرایش) آواز خواندن تغنی کردن سراییدن، ساختن سرود و شعر
معنی سراییدن - جستجوی لغت در جدول جو
- سراییدن
- سرود خواندن، آواز خواندن، شعر خواندن، شعر گفتن
- سراییدن ((سَ دَ))
- آواز خواندن، شعر گفتن، سرودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سخن گفتن گفتن، کلام بی معنی گفتن سخن نادرست گفتن، آواز کردن
احترام گذاشتن
آراستن
ستودن ستایش کردن
نغمه کردن و سرود گفتن
ستودن، مدح کردن، ستایش کردن
آراستن، زینت دادن، زیور کردن، خوش نما گردانیدن، آرایش کردن، نظم و ترتیب دادن، چیدن، گستردن، راست کردن، فراهم کردن، آماده کردن
گفتن، سخن گفتن، سخن سر کردن، برای مثال کسی که ژاژ دراید به درگهی نشود / که چرب گویان آنجا شوند کند زبان (فرخی - ۳۲۷) ، آواز کردن، بانگ برآوردن
قصد و آهنگ کردن، میل و رغبت کردن، حمله بردن، یازیدن، گراه، گراهش، گراهیدن، گرایستن، برای مثال به کژّی و ناراستی کم گرای / جهان از پی راستی شد به پای (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۵) ، در همه کاری که گرایی نخست / رخنۀ بیرون شدنش کن درست (نظامی۱ - ۷۰)
متمایل شدن میل کردن: بکژی و ناراستی کم گرای جهان از پی راستی شد بپای. (ابوشکور)، قصد کردن آهنگ کردن: چون مرد فرومایه بسوی چوزه گراید شاهین ستنبه به تذروان کند آهنگ. (جلاب بخاری)، نافرمانی کردن سرپیچیدن، حمله بردن: حمله بردن بود گراییدن کارزار است جنگ و کوشیدن، (صاحب فرهنگ منظومه)، سنجیدن آزمودن آزمایش کردن، جنباندن پیچاندن تاب دادن: سربی تنان و تن بی سران گراییدن گرز های گران
کنایه از کسی که تعب و محنت روزگار را ندیده و نچشیده باشد، محبوب، مستور
کوبیدن و نرم کردن، سودن، برای مثال فضل و هنر ضایع است تا ننمایند / عود بر آتش نهند و مشک بسایند (سعدی - ۱۲۰) ، به هم مالیدن دو چیز، چیزی را ساو دادن و چرک یا زنگ آن را زدودن، سوهان زدن
آلودن
رها کردن
گفتن، لائیدن
پاره کردن چاک دادن دریدن شکافتن
آراستن
استراحت کردن آسودن، قرار یافتن سکون یافتن، خفتن خوابیدن، از جوش و غلیان باز ایستادن فرو نشستن کف، صبر کردن شکیبا شدن، مطمئن شدن اطمینان یافتن، منزل کردن جای گرفتن، نشستن آشوب رفع شدن فتنه
باز ایستادن از کار
ربودن
چیزی را بدست کسی دادن تسلیم کردن، کسی را بجایی یا نزد کسی بردن، چیزی را بچیزی متصل کردن، ابلاغ کردن خبر یا پیامی، پروراندن بالغ کردن
پاکیزه ساختن، جلا دادن
از روی ناز و وقار راه رفتن
خراش دادن
تراوش کردن
صدا کردن در شکافتن