جدول جو
جدول جو

معنی سراییدن

سراییدن((سَ دَ))
آواز خواندن، شعر گفتن، سرودن
تصویری از سراییدن
تصویر سراییدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سراییدن

سراییدن

سراییدن
سراینده سروده سرایش) آواز خواندن تغنی کردن سراییدن، ساختن سرود و شعر
فرهنگ لغت هوشیار

سراییدن

سراییدن
سرودن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نغمه پردازی و سخن سرایی و حرف زدن آدمیان و سرود مرغان باشد. (برهان). نغمه کردن و سرود گفتن. (رشیدی) (انجمن آرا) :
هم آنگاه طنبور در بر گرفت
سراییدن از کام دل درگرفت.
فردوسی.
قمری همی سراید اشعار چون جریر
صلصل همی نوازد یک جای بم و زیر.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

دراییدن

دراییدن
سخن گفتن گفتن، کلام بی معنی گفتن سخن نادرست گفتن، آواز کردن
دراییدن
فرهنگ لغت هوشیار