دهی از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا. دارای 1000 تن سکنه میباشد. آب آن از قنات و شعبه رود خانه شور تأمین میشود. محصول آن غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا. دارای 1000 تن سکنه میباشد. آب آن از قنات و شعبه رود خانه شور تأمین میشود. محصول آن غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
قارچ، گیاهی چتری شکل، بدون ریشه و برگ و گل که فقط بدنه دارد و مادۀ کلروفیل در آن وجود ندارد و غالباً در جاهای مرطوب و یا در تنۀ درختان می روید، برخی انواع آن خوردنی است، گیاهی بسیار ریز و بدون کلروفیل که روی بعضی از مواد خوراکی مانند نان پیدا می شود و برای انسان مضر است، کفک، سماروغ، چترمار، خایه دیس، رچله، خله، اکارس
قارچ، گیاهی چتری شکل، بدون ریشه و برگ و گل که فقط بدنه دارد و مادۀ کلروفیل در آن وجود ندارد و غالباً در جاهای مرطوب و یا در تنۀ درختان می روید، برخی انواع آن خوردنی است، گیاهی بسیار ریز و بدون کلروفیل که روی بعضی از مواد خوراکی مانند نان پیدا می شود و برای انسان مضر است، کفک، سماروغ، چترمار، خایه دیس، رچله، خله، اکارس
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش، برای مثال ای نهان داشتگان موی ز سر بگشایید / وز سر موی سرآغوش بزر بگشایید (خاقانی - ۱۶۱)
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش، برای مِثال ای نهان داشتگان موی ز سر بگشایید / وز سر موی سرآغوش بزر بگشایید (خاقانی - ۱۶۱)
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش
ماورأالنهر است و آن ملکی است مشهور. (برهان) (انجمن آرا). ممالکی که در آنطرف رود آمویه واقع شده و به تازی ماوراءالنهر گویند. (ناظم الاطباء). ورزرود. (انجمن آرا). ورازرود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). اسدی گوید: ورارود ماوراءالنهر است. فردوسی گوید: اگر پهلوانی ندانی زبان ورارود را ماوراءالنهر خوان. (لغت فرس ص 109). جهانگیری آرد: ورارود با اول مفتوح و رای ثانی مضموم و واو مجهول و ورازرود با اول مفتوح به ثانی زده و الف مفتوح به زای منقوطه زده و ورزرود به اول مفتوح به ثانی زده و زای منقوطۀ مکسور و رای مضموم نام ماوراءالنهر است. و در صحاح الفرس نیز آمده:ورارود ماوراءالنهر است. (فرهنگ نظام). و در فهرست ولف مستقلاً ورارود نیامده اما ورزرود را به معنی سرزمین ماوراءالنهر آورده، و به فرهنگ عبدالقادر شمارۀ 2644 ارجاع کرده است ولی بیت مزبور را در شاهنامه های مأخذ خود نیافته است. رشیدی گوید آزارود و زارود، ماوراءالنهر. فخری گوید: یک موی مباد از سر او کم که جهان را آن موی به از جمله سمرقند و ازارود. و رودکی (چنین است !) گوید: اگر پهلوانی ندانی زبان وزارود را ماورالنهر دان. و گاهی به مد الف و غیرمد و حذف کلمه رود نیز آید چنانکه گویند سیب آزا، یعنی سیب ماوراءالنهر. مؤلف سراج ازارود (بالکسر و بفتح نیز) بدین معنی مخفف (از آن روی رود) و از رود به حذف الف دوم مخفف آن و آزارود به مد و آزا تنها به مد و به غیر مد غیر ثابت و ورارود (ثانی رای مهمله) غلط وتصحیف ازارود چه ورا به معنی آنطرف عربی است نه پهلوی و تبدیل الف به واو جائز. (حاشیۀ فرهنگ رشیدی ذیل آزارود). ولی وجه اشتقاق سراج درست نمی نماید. ورازود هم که برهان آورده تصحیف است. (حاشیۀ برهان چ معین)
ماورأالنهر است و آن ملکی است مشهور. (برهان) (انجمن آرا). ممالکی که در آنطرف رود آمویه واقع شده و به تازی ماوراءالنهر گویند. (ناظم الاطباء). ورزرود. (انجمن آرا). ورازرود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). اسدی گوید: ورارود ماوراءالنهر است. فردوسی گوید: اگر پهلوانی ندانی زبان ورارود را ماوراءالنهر خوان. (لغت فرس ص 109). جهانگیری آرد: ورارود با اول مفتوح و رای ثانی مضموم و واو مجهول و ورازرود با اول مفتوح به ثانی زده و الف مفتوح به زای منقوطه زده و ورزرود به اول مفتوح به ثانی زده و زای منقوطۀ مکسور و رای مضموم نام ماوراءالنهر است. و در صحاح الفرس نیز آمده:ورارود ماوراءالنهر است. (فرهنگ نظام). و در فهرست ولف مستقلاً ورارود نیامده اما ورزرود را به معنی سرزمین ماوراءالنهر آورده، و به فرهنگ عبدالقادر شمارۀ 2644 ارجاع کرده است ولی بیت مزبور را در شاهنامه های مأخذ خود نیافته است. رشیدی گوید آزارود و زارود، ماوراءالنهر. فخری گوید: یک موی مباد از سر او کم که جهان را آن موی به از جمله سمرقند و ازارود. و رودکی (چنین است !) گوید: اگر پهلوانی ندانی زبان وزارود را ماورالنهر دان. و گاهی به مد الف و غیرمد و حذف کلمه رود نیز آید چنانکه گویند سیب آزا، یعنی سیب ماوراءالنهر. مؤلف سراج ازارود (بالکسر و بفتح نیز) بدین معنی مخفف (از آن روی رود) و از رود به حذف الف دوم مخفف آن و آزارود به مد و آزا تنها به مد و به غیر مد غیر ثابت و ورارود (ثانی رای مهمله) غلط وتصحیف ازارود چه ورا به معنی آنطرف عربی است نه پهلوی و تبدیل الف به واو جائز. (حاشیۀ فرهنگ رشیدی ذیل آزارود). ولی وجه اشتقاق سراج درست نمی نماید. ورازود هم که برهان آورده تصحیف است. (حاشیۀ برهان چ معین)
یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان اصفهان و در جنوب اصفهان واقع و محدود است از شمال به اصفهان و بخش سده، از جنوب به کوه صفه، از خاور و باختر به زاینده رود. وضع طبیعی: یک رشته ارتفاعات کوه صفه و تخت رستم که در جهت خاور و باختر کشیده شده و در جنوب دهستان واقع و بلندترین قلۀ آن 2240 متر است رودخانه: قسمتی از مسیر رود خانه زاینده رود در حد خاوری و باختری و شمالی این دهستان واقع شده است. زمستان آن معتدلست و آب قراء آن از رود خانه زاینده رود و چاه تأمین میشود. این دهستان از 9 آبادی تشکیل می شود و سکنۀ آن 15276 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10) یکی از دهستان های بخش نطنز شهرستان کاشان است. در شمال دهستان چیمه رود واقع و کوهستانی است و از 7 آبادی تشکیل شده است. سکنه در حدود 5400 تن. و قراء مهم آن ابیانه و طره و کمجان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان اصفهان و در جنوب اصفهان واقع و محدود است از شمال به اصفهان و بخش سده، از جنوب به کوه صفه، از خاور و باختر به زاینده رود. وضع طبیعی: یک رشته ارتفاعات کوه صفه و تخت رستم که در جهت خاور و باختر کشیده شده و در جنوب دهستان واقع و بلندترین قلۀ آن 2240 متر است رودخانه: قسمتی از مسیر رود خانه زاینده رود در حد خاوری و باختری و شمالی این دهستان واقع شده است. زمستان آن معتدلست و آب قراء آن از رود خانه زاینده رود و چاه تأمین میشود. این دهستان از 9 آبادی تشکیل می شود و سکنۀ آن 15276 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10) یکی از دهستان های بخش نطنز شهرستان کاشان است. در شمال دهستان چیمه رود واقع و کوهستانی است و از 7 آبادی تشکیل شده است. سکنه در حدود 5400 تن. و قراء مهم آن ابیانه و طره و کمجان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان قلعۀ نو بخش کلات شهرستان مشهد. دارای 335 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، بنشن. مقبرۀ شیخ شهاب الدین سهروردی در این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان قلعۀ نو بخش کلات شهرستان مشهد. دارای 335 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، بنشن. مقبرۀ شیخ شهاب الدین سهروردی در این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
زیر و زبر. زیر و رو. بالا و زیر. زیر و بالا. (یادداشت مؤلف). همه اطراف. بلندی و پستی. بالا و پائین و زیر و زبر. (ناظم الاطباء). - برفرود سخن، فراز و نشیب آن. نیک و بد آن: بکوشم باندازۀ دستگاه کنم برفرود سخن را نگاه. شمسی (یوسف وزلیخا). - برفرود کاری، زیر و زبر آن. اختلاف و تمایز آن: خدمت سلطان بجان از شهریاری خوشتر است وین کسی داند که داند برفرود روزگار. فرخی.
زیر و زبر. زیر و رو. بالا و زیر. زیر و بالا. (یادداشت مؤلف). همه اطراف. بلندی و پستی. بالا و پائین و زیر و زبر. (ناظم الاطباء). - برفرود سخن، فراز و نشیب آن. نیک و بد آن: بکوشم باندازۀ دستگاه کنم برفرود سخن را نگاه. شمسی (یوسف وزلیخا). - برفرود کاری، زیر و زبر آن. اختلاف و تمایز آن: خدمت سلطان بجان از شهریاری خوشتر است وین کسی داند که داند برفرود روزگار. فرخی.
دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه. دارای 160 تن سکنه است. آب آن از باراندوزچای. محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات و انگور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه. دارای 160 تن سکنه است. آب آن از باراندوزچای. محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات و انگور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان. واقع در پانزده هزارگزی جنوب باختری سیاهکل. این ناحیه در جلگه واقع و مرطوب و مالاریائی است. بدانجا 765 تن سکنه می باشد که گیلکی و فارسی زبانند. آب آن از نهر خرارود و محصولاتش: برنج، چای، لبنیات و عسل است. اهالی بکشاورزی و گله داری و شال بافی گذران میکنند و راه آن مالرو است. مزارع کوچک بام و بام لنگه جزء این ده منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان. واقع در پانزده هزارگزی جنوب باختری سیاهکل. این ناحیه در جلگه واقع و مرطوب و مالاریائی است. بدانجا 765 تن سکنه می باشد که گیلکی و فارسی زبانند. آب آن از نهر خرارود و محصولاتش: برنج، چای، لبنیات و عسل است. اهالی بکشاورزی و گله داری و شال بافی گذران میکنند و راه آن مالرو است. مزارع کوچک بام و بام لنگه جزء این ده منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان ارادان بخش گرمسار شهرستان دماوند واقع در 8000 گزی شمال خاور گرمسار. هوای آنجا سرد و دارای 98 تن سکنه است. آب آنجا از حبله رود تأمین می شود و محصول آنجا غلات، پنبه، بن شن، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان ارادان بخش گرمسار شهرستان دماوند واقع در 8000 گزی شمال خاور گرمسار. هوای آنجا سرد و دارای 98 تن سکنه است. آب آنجا از حبله رود تأمین می شود و محصول آنجا غلات، پنبه، بن شن، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
نام رودی است که ازکوه سبلان برمیخیزد و بر سر او میگذرد و در حدود دیه کولوانه چون شورستان است شور میشود و با آب اوجان جمع شده به تبریز میرسد و به دریای شور طروج می ریزد وطولش چهل فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ لیدن ص 223)
نام رودی است که ازکوه سبلان برمیخیزد و بر سر او میگذرد و در حدود دیه کولوانه چون شورستان است شور میشود و با آب اوجان جمع شده به تبریز میرسد و به دریای شور طروج می ریزد وطولش چهل فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ لیدن ص 223)
نام رگی است که چون او را بگشایند خون از سرو روی آدمی کشیده شود و بعربی قیفال گویند. (برهان). رگی است که فصد آن امراض سر و روی و چشم را نافع است و بیونانی قیفال گویند. (آنندراج) (انجمن آرا)
نام رگی است که چون او را بگشایند خون از سرو روی آدمی کشیده شود و بعربی قیفال گویند. (برهان). رگی است که فصد آن امراض سر و روی و چشم را نافع است و بیونانی قیفال گویند. (آنندراج) (انجمن آرا)
نام دهی است به همدان. (معجم البلدان). از بلوکات ولایت همدان، حد شمالی کوههای فرقان، شرقی پیشخوار، جنوبی حاجی لو و غربی مهربان. عده قری 72. جمعیت 20000 تن است. (از جغرافیای کیهان). دهی است از دهات همدان. (نزهه القلوب ص 72)
نام دهی است به همدان. (معجم البلدان). از بلوکات ولایت همدان، حد شمالی کوههای فرقان، شرقی پیشخوار، جنوبی حاجی لو و غربی مهربان. عده قری 72. جمعیت 20000 تن است. (از جغرافیای کیهان). دهی است از دهات همدان. (نزهه القلوب ص 72)
به قارچهایی که در مزارع و اماکن مرطوب و دیوارها چاهها و درختان اماکن و بیشتر جزو قارچهای با رشد بسیار از قبیل آسکومیستها یا هیمنومیست ها باشند، در تداول عامه هر نوع قارچ خوراکی را سماروغ گویند
به قارچهایی که در مزارع و اماکن مرطوب و دیوارها چاهها و درختان اماکن و بیشتر جزو قارچهای با رشد بسیار از قبیل آسکومیستها یا هیمنومیست ها باشند، در تداول عامه هر نوع قارچ خوراکی را سماروغ گویند
به قارچهایی که در مزارع و اماکن مرطوب و دیوارها چاهها و درختان اماکن و بیشتر جزو قارچهای با رشد بسیار از قبیل آسکومیستها یا هیمنومیست ها باشند، در تداول عامه هر نوع قارچ خوراکی را سماروغ گویند
به قارچهایی که در مزارع و اماکن مرطوب و دیوارها چاهها و درختان اماکن و بیشتر جزو قارچهای با رشد بسیار از قبیل آسکومیستها یا هیمنومیست ها باشند، در تداول عامه هر نوع قارچ خوراکی را سماروغ گویند