جدول جو
جدول جو

معنی سماروغ

سماروغ
قارچ، گیاهی چتری شکل، بدون ریشه و برگ و گل که فقط بدنه دارد و مادۀ کلروفیل در آن وجود ندارد و غالباً در جاهای مرطوب و یا در تنۀ درختان می روید، برخی انواع آن خوردنی است، گیاهی بسیار ریز و بدون کلروفیل که روی بعضی از مواد خوراکی مانند نان پیدا می شود و برای انسان مضر است، کفک، سماروغ، چترمار، خایه دیس، رچله، خله، اکارس
تصویری از سماروغ
تصویر سماروغ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سماروغ

سماروغ

سماروغ
به قارچهایی که در مزارع و اماکن مرطوب و دیوارها چاهها و درختان اماکن و بیشتر جزو قارچهای با رشد بسیار از قبیل آسکومیستها یا هیمنومیست ها باشند، در تداول عامه هر نوع قارچ خوراکی را سماروغ گویند
فرهنگ لغت هوشیار

سماروغ

سماروغ
رستنی باشد که آنرا خایه دیس گویند چه به تخم مرغ می ماند و کلاه دیوان هم خوانند در زمینهای نمناک و دیوارهای حمامهاو صحراها روید. میتوان خورد آنچه در جاهای دیگر بروید بسبب سمیتی که دارد نمی خورند، گویند شیرۀ آن جلدی بصر دهد و عوام آنرا چترمار گویند. (از برهان) (ازآنندراج). نباتی باشد که بر جایگاه نمناک روید چون کنارۀ چاه و دیوار حمام و آنرا چله نیز خوانند و مانند خایه باشد و در شورستانها نیز روید و آنچه در شوره و صحرا روید توان خورد و آنچه بجای دیگر روید نخورند چه فصل زهر کند. (صحاح الفرس). گیاهی باشد که دردوغ کنند. (لغت فرس). اکارس. جله. خایه دیس. زماروغ. (از فرهنگ رشیدی). کماءه. (دهار) (منتهی الارب). قارچهایی که در مزارع و اماکن مرطوب و دیوارۀ چاهها و درختان روید از قبیل آسکومیستها یا هیمنومیست ها. (فرهنگ فارسی معین). فطر را سماروغ خوانند و کلاه دیوان نیز گویند. (الابنیه عن حقایق الادویه) :
یاد نداری که هر بهاری جدت
توبره برداشتی شدی بسماروغ.
منجیک.
ناید زور هزبر و پیل ز پشه
ناید بوی عبیر و گل ز سماروغ.
عنصری.
کجا من چشم دارم در سخایت
گل و لاله نروید از سماروغ.
عنصری.
چو کودک سر فرودآرد بحجره بر سر حمدان
چنان گردد که پنداری سماروغ است یا جله.
عسجدی.
از موالید نباتی... بعضی آن است که مر او را اصلی و تخمی نیست چو کشمش و سماروغ. (جامع الحکمتین ص 129). وبباید دانست که از خوردن فطر که به پارسی سماروغ گویند... زفان آماس کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، در تداول عوام، هر نوع قارچ خوراکی را سماروغ گویند. (فرهنگ فارسی معین). غارچ و چترمار. (ناظم الاطباء). رجوع به قارچ شود، خاک شور و شوره زار، زمین بی حاصل. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

سماروخ

سماروخ
به قارچهایی که در مزارع و اماکن مرطوب و دیوارها چاهها و درختان اماکن و بیشتر جزو قارچهای با رشد بسیار از قبیل آسکومیستها یا هیمنومیست ها باشند، در تداول عامه هر نوع قارچ خوراکی را سماروغ گویند
فرهنگ لغت هوشیار

سماروک

سماروک
کبوتر، نام عمومی گروهی از پرندگان با سر کوچک، گردن کوتاه و پرهای انبوه که انوع اهلی آن برای نمایش و تفریح یا بردن نامه استفاده می شود
سماروک
فرهنگ فارسی عمید

زماروغ

زماروغ
قارچ، گیاهی چتری شکل، بدون ریشه و برگ و گل که فقط بدنه دارد و مادۀ کلروفیل در آن وجود ندارد و غالباً در جاهای مرطوب و یا در تنۀ درختان می روید، برخی انواع آن خوردنی است، گیاهی بسیار ریز و بدون کلروفیل که روی بعضی از مواد خوراکی مانند نان پیدا می شود و برای انسان مضر است، کفک، سماروغ، چترمار، خایه دیس، رچله، خله، اکارس
زماروغ
فرهنگ فارسی عمید

ژماروغ

ژماروغ
زماروغ. سماروغ. سماروخ. گیاهی است سفیدکه در برشکال از جاهای نمناک روید. (آنندراج). قارچ. کَم ْء. چمه. رجوع به زماروغ و سماروغ شود. و ظاهراً سماروغ طملان ِ ترکی و دنبلان و کشنج فارسی باشد
لغت نامه دهخدا

زماروغ

زماروغ
رستنیی باشد که از زمینهای نمناک و متعفن و دیوارهای حمام و زیرهای خم آب و امثال آن روید به اندام چتر و عوام آنرا کلاه قاضی و چتر مار گویند. (برهان). به وزن و معنی سماروغ. (فرهنگ رشیدی) (از شرفنامۀ منیری). سماروغ و قارچ. (ناظم الاطباء). رستنیی باشد که از زمینهای عفن و ته خم و امثال آن بروید و آن را سماروغ نیز گویند و شکل آن شبیه چتر بود. (از فرهنگ جهانگیری). رستنیی باشد که اززمینهای نمناک و زیرخم بروید و ترکیب چتر کوچک (دهد) بعضی آن را چتر مار گویند و عوام آن را کلاه قاضی گویند و سماروغ نیز به همین معنی است و تبدیل زاء وسین است. (انجمن آرا) (آنندراج)، ابوحفص سغدی که از متقدمین صاحبان فرهنگ است بمعنی خاک شور آورده و این بیت عنصری را مؤید کرده:
کجا من چشم دارم از سخایت
گل و لاله نروید از سماروغ.
(انجمن آرا) (آنندراج).
رجوع به سماروغ شود
لغت نامه دهخدا