جدول جو
جدول جو

معنی ستغفار - جستجوی لغت در جدول جو

ستغفار
استغفار
تصویری از ستغفار
تصویر ستغفار
فرهنگ لغت هوشیار
ستغفار
استغفار، طلب مغفرت کردن، آمرزش خواستن، توبه کردن، «استغفراللّه» گفتن
تصویری از ستغفار
تصویر ستغفار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استغفار
تصویر استغفار
توبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استغفار
تصویر استغفار
آمرزش خواهی، آمرزش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استغفار
تصویر استغفار
طلب مغفرت کردن، آمرزش خواستن، توبه کردن، «استغفراللّه» گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استغفار
تصویر استغفار
((اِ تِ))
بخشش و آمرزش خواستن، توبه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استنفار
تصویر استنفار
رمیدگی، رمیدن، رماندن، بسیجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحفار
تصویر استحفار
کندن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستمکار
تصویر ستمکار
جبار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اغتفار
تصویر اغتفار
آمرزش بخشیدن گناه آمرزیدن، آمرزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستمکار
تصویر ستمکار
متعدی و ظالم، جائر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستغفر
تصویر مستغفر
کسی که استغفار می کند، آمرزش خواهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغتفار
تصویر اغتفار
آمرزیدن، گناه بنده را خداوند بخشیدن، آمرزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستمکار
تصویر ستمکار
کسی که کارش ستم کردن است، ستم کننده، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستغفر
تصویر مستغفر
آمرزش خواهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغتفار
تصویر اغتفار
((اِ تِ))
آمرزیدن، آمرزش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستمکار
تصویر ستمکار
متعدی، ظلم کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستغفر
تصویر مستغفر
((مُ تَ فِ))
آمرزش خواه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغفار
تصویر اغفار
جمع غفر، بز کوهی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستوار
تصویر ستوار
استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوفار
تصویر سوفار
دهانه تیر که چله کمان را در آن بند کنند، سوراخ سوزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستوار
تصویر ستوار
استوار، محکم، پایدار، پابرجا، سخت
راست و درست، امین، مورد اعتماد
در امور نظامی درجه داری که دارای درجه ای بالاتر از گروهبان یکم و پایین تر از ستوان سوم است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوفار
تصویر سوفار
بن چوبۀ تیر که در چلۀ کمان گذاشته می شود، برای مثال تا به سوفار در زمین شد غرق / پیش تیری چنآنچه درع و چه درق (نظامی۴ - ۵۷۲) نظر کن چو سوفار داری به شست / نه آنگه که پرتاب کردی ز دست (سعدی۱ - ۴۶)
سوراخ به ویژه سوراخ سوزن
کاسه و کوزۀ گلی، ظرف گلی که در کوره پخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوفار
تصویر سوفار
ظرف گلی، کاسه، کوزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوفار
تصویر سوفار
سوراخ سوراخ شدن، بخش انتهایی تیر که در چله کمان گذاشته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستار
تصویر ستار
(پسرانه)
پوشاننده، از نامهای خداوند، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت که به سردار ملی ملقب گردید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غفار
تصویر غفار
(پسرانه)
آمرزنده و بخشاینده، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ستار
تصویر ستار
بسیار پوشنده، یکی از صفات باریتعالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغار
تصویر تغار
طرف سفالی بزرگی که در آن ماست می ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفار
تصویر سفار
سفر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستار
تصویر ستار
ستر، پرده، پوشش
سه تار
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، کوکب، نجم، جرم، نجمه، استاره، تارا، اختر، نیّر، کوکبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تغار
تصویر تغار
ظرف سفالی بزرگ که در آن ماست می ریزند، ظرفی که آرد گندم یا جو را در آن خمیر کنند، لاوک، کنایه از آذوغه
ممرز، درختی جنگلی که از چوب آن در صنعت و از میوۀ آن برای تهیۀ روغن استفاده می شود، تغر، مرز، جلم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غفار
تصویر غفار
بسیار آمرزنده، آمرزگار، آمرزنده و پوشانندۀ گناه، از صفات خدای تعالی
فرهنگ فارسی عمید
نیک آمرزگار، آمرزنده و پوشنده گناه، آمرزنده گناهان، از صفات خدایتعالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغار
تصویر تغار
((تَ))
ظرف سفالی بزرگ که در آن ماست ریزند، ظرفی گلین که در آن آرد گندم و جو را خمیر کنند
فرهنگ فارسی معین